نه مقصدی معلوم و نه منزلی در راه
تمام عمر دویدم نشد رهی کوتاه
به سادگی سلامم کسی نداد جواب
به مهربانی چشمم کسی نکرد نگاه
به هر که دادم دستی مرا نشد همپا
به هر که راه نمودم مرا نشد همراه
نشد دری بزنم کس سری کند بیرون
نشد مرا دیواری نه سایه بان نه پناه
هر آن که بودش دستی مرا به سر کوبید
هر آن که دست کشیدم به سر ربود کلاه
به برزخی در گیرم بدون دیدن مرگ
به دوزخی می سوزم بدون جرم و گناه
کجای دنیایم من کجای این هستی
نه مقصدی معلوم و نه منزلی در راه
دیماه ۱۴۰۲
#سیدمرتضی_معراجی
@walehane