سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نیمایی / اقبال مظفری



در پس دیوارهای شب
می‌شکند بغض سیاه کسی که سینه‌اش
مدفن آوازهای قدیمی‌ست
می‌خواند با صدای خستهٔ مجروح
"مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه‌تر کن..."

در طنین این صدا پرنده‌ای‌ست که هر شب
در قفسی تنگ و تار از این شاخه به آن شاخه می‌پرد
باز صدا می‌خواند با طنینی از ملال
"زآهِ شرر بار
این قفس را
بر شکن و زیر و زبر کن..."

شب دوباره خیمه می‌زند به پهنهٔ جهان
آنک با نغمه‌ها و ناله‌ها
هم‌صدایی مردان و زنان در افق به گوش می‌رسد
"ظلم ظالم
جور صیاد
آشیانم
داده بر باد..."

پردهٔ شب در سپیدی سحر
از فراز آسمان
تا به پهنهٔ زمین فرو‌ می‌غلطد
در صدای خستهٔ پرنده ناله‌ایست زیر و بم
در فراخ روشن  به اوج می‌رسد
"نوبهار است
گل به بار است
ابر چشمم
ژاله‌بار است..."

چند قطره خون
از کنار و گوشهٔ منقار مرغ سحر در قفس می‌چکد
سر میان زانوان فرو
مردی از اقصای بامداد
می‌گوید با خود:
"نعش این‌همه شهید
روی دست مانده است..."

١٤٠٢/٦/٢٢
#اقبال_مظفری

https://t.me/joinchat/AAAAAEKCF61dHmskkML-UA

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد