سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

غزل گریه / سید احمد حامدی

دیشب به افتخار مصدّق گریستم
تا سرکشد زبانه‌ی مشرق گریستم
تاریخ را به ضبط حقایق ورق زدم
تقویم را به ثبت دقایق گریستم
از داستان شاهد عادل به مظلمه
بر آستان مخبر صادق گریستم
از چاه پادشاهی لاحق برآمدم
در چاله‌ی ولایت سابق گریستم
در تونل زمان یله بر مرکب خیال
"رفتم به دادگاه مصدّق" گریستم
محکومِ حکمِ حبسِ نفس از دو محکمه
در دادگاه سابق و لاحق گریستم
دیدم چهارخانه سرای سپنج را
وز این دودوزه‌باز منافق گریستم
دیدم به چشمِ پیر مغان قطره قطره می
وز خیرگی در آینه‌ی دق گریستم
دیدم نشسته‌اند سگان ایستاده شیر
تا بشکند سکوت خلایق گریستم
از حجم بی‌وفایی مخلوق در شگفت
نابرده ره به حکمت خالق گریستم
از ارتعاش ساز مخالف به سوز دل
وز ارتجاع باد موافق گریستم
در ازدحام توده‌ی بدخواه زار زار
بر انفراد ناصح مشفق گریستم
از درد آنکه هر سگ مادون به زعم خویش
بر شیر شرزه آمده فائق گریستم
از نعره‌های این متغیّر دژم شدم
وز خنده‌های آن متملّق گریستم
نطق بلیغ دیدم و ارجوزه‌ی نعیق
وز قیل و قال ناعق و ناطق گریستم
برهان خسته دیدم و شاخ مغالطه
بر جسم نیم‌جان حقایق گریستم
دیدم به چشم شاخ جدل را و بی‌کلام
بر شانه‌ی شکسته‌ی منطق گریستم
زان شیخ گاوریش و مریدان گاومیش
وز آن جماعت متفرّق گریستم
با خدعه‌های شیخ محرّک به زهرخند
از کودتای شاه مشوّق گریستم
شعبان برآمد و رمضان «بی‌مخ» و «یخی»
مردادها به داغ شقایق گریستم
از اتحاد «طِیّب» و «طاهر» گداختم
از ائتلاف قاتل و سارق گریستم
دیدم «پری‌ بلنده» و «شعبان جعفری»
وز عشق و حال فاجر و فاسق گریستم
از خیزش اراذل و اوباش شهر نو
وز ریزش خلایق لایق گریستم
آخر به پای مام وطن سر گذاشتم
بر دامنش به گونه‌ی عاشق گریستم
برعکس حزب باد و خلاف مسیر آب
بی‌بادبان نشسته به قایق گریستم
بغضم چنان فشرد که آب از سرم گذشت
زار آنچنان زدم که به هق هق گریستم

#سید‌حامد_احمدی ۲۹ اسفند @sokhanshahi

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد