بامن سخن بگو
از روزهای سرد خیابان پهلوی
از دستهای ساکت راه آهن
ازسرفه های خونی تجریش
از التهاب کودک تنها
در چشمگیر فرصت ناب زباله ها
لبهای بی ترانه ی آن مرد خفته را
درچشمهای خیس و نمور پیاده رو
انبوه مادران سترون
با دختران یائسگی