ای براهنی رفتی
بی وداع از یاران
رسم دوستی این نیست
رسم دشمنی هم نیز
ای تو فخر جاویدان وشمع محفل تبریز
با کلنگ نقد خود
هر چه بت خراشیدی
از خشونت و احساس و عشق و تلخکامی ها
از جماد و صخره ی تیره
پیکری تراشیدی
هر که دسترنجت دید
خرده شیشه ای گر داشت
دایما بخود پیچید
می سرایمت هر دم
ای جسارت نهفته در ضمایر ترکان
ای گرفته جربزه از قساوت گرگان