آسمان تعطیل است
بادها بیکارند
ابرها خشک و خسیس
هق هق گریۀ خود را خوردند
من دلم می خواهد
دستمالی خیس
روی پیشانی تبدار بیابان بکشم
دستمالم را اما افسوس
نان ماشینی
در تصرف دارد
............
آبروی ده ما را بردند!