سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شعر سه‌سطری: یک شعر و هزار نام / علی عباس نژاد

 

این اتفاقی فرخنده است، که کهن‌ترین گونه‌ی شعر ایرانی، از پس قرن‌ها فراموشی، حیات خود را بازیافته است. اگر بخواهیم به کاوشی نکته‌سنجانه در متون ایرانی دست بزنیم، باید کهن‌ترین قسمت‌های اوستا را نخستین مدرک ظهور شعر سه‌سطری بدانیم. متونی که برخی پژوهشگران بر آن‌ها قدمتی سیزده‌هزارساله برآورد کرده‌اند. پس از آن در اعصار نزدیک‌تر متون مانوی و تک خسروانی به‌جا مانده از عصر ساسانیان در ستایش شاه؛ همان خسروانی که اخوان ثالث آن را معیار بازآفرینی خود قرار داده است.

شعر سه‌سطری، گرچه در ادبیات رسمی ایران باقی نمی‌ماند، اما به اعتبار خاستگاه اصیلش، که ذهن و فرهنگ مردمان این دیار است، در ادبیات فولکلور ادامة حیات می‌دهد. با همان مؤلفه‌هایی که پیش از ظهور اسلام و غلبه‌ی اعراب بر ایران داشته است. این در کنار زیست گونه‌های شعری دیگر کوتاه در مناطق ایران است. حاصل مشاهده‌ها و مطالعه نگارنده این سطور از  این دست شعرها در این جدول خلاصه شده است:

قالب شعر فولکلور

مشخصه‌های صوری و درونی

سه‌خشتی

ـ در سه سطر (سه مصراعی)

ـ بر وزن هجایی

ـ سطرهای اول و سوم یا هر سه سطر هم قافیه

ـ قافیه ترانه‌وار (نه صرفاً تئوریک) و گاه ردیف جانشین قافیه

ـ شعر برشی از فضا یا تصویر

ـ مضامین عمدتاً عاشقانه، طبیعت‌گرا یا حماسی

ـ نتیجه‌گرا نبودن (انجام در بی‌انجامی)

ـ از منظر استقلال سطرها، دارای فرم‌های درونی متفاوت و متنوع

ـ پیوسته و همراه با موسیقی

لیکو

ـ در یک تا دو سطر

ـ بر وزن هجایی

ـ بدون قافیه

ـ شعر برشی از زندگی، در جریان و حرکت

ـ حضور مفهوم حرکت و سفر

ـ وجود «جای‌نام‌«ها

ـ عشق در مفهوم کاملاً انسانی

ـ انجام در بی‌انجامی

ـ همراه با موسیقی

سیاوچمانه

ـ دو مصراعی

ـ بر وزن هجایی

ـ برشی از فضا و تصویر

ـ انجام در بی انجامی

ـ همراه و پیوسته به موسیقی

 

اما در ادبیات معاصر، با گسترده شدن دانش اهل ادب، و توجه ویژه به میراث غبارگرفته‌ی کهن ادب فارسی از سویی و ادبیات جهان از سوی دیگر، شاعران کم‌کم تجربه‌ی شعر سه‌سطری را در پیش‌ گرفتند. خلاصه‌ی کارنامه‌ی این هنرمندان از دید نگارنده چنین است که البته با توجه به نادیده گرفته شدن تجربه‌ی جناب پیام سیستانی، نگارنده پیشاپیش از ایشان پوزش می‌طلبد. گفتنی است معیار نام بردن از شاعران در این فهرست، نه‌تنها ادعای خودشان، که ادعای دیگران در توجه آنها به شعر سه‌سطری بوده است، و مؤلفه‌های استخراج شده از متن شعرهای سه‌سطری ایشان است:

شاعر

نوآوری‌ها یا دستاوردها

مؤلفه‌های اثر

مهدی اخوان‌ثالث

ـ توصیف مؤلفه‌های خسروانی

ـ پیشنهاد قالب نوخسروانی به شکل قالبی کلاسیک

ـ نگارش نخستین مراجع درباره پیشینه نوخسروانی

ـ سرودن نخستین نوخسروانی‌ها

ـ سرودن شعرهای بلند با بندهای سه‌سطری

ـ زبان باستان‌گرا

ـ انجام در بی‌انجامی در بعضی از نوخسروانی ها

ـ استقلال مصراع‌ها

ـ وزن عروضی کلاسیک

ـ قافیه در مصراع‌های یک و سه یا یک و دو و سه

ـ عمدتاً حکت‌گو و مضمون‌پرداز

محمدرضا شفیعی کدکنی

ـ نخستی مقاله در ردیابی نشان خسروانی‌ها

ـ سرودن شعرهای بلند با بندهای سه‌سطری

 

ـ آزادی در انتخاب سطر تکرار قافیه

ـ انجام در بی‌انجامی در بندهای سه سطری

ـ استفاده از اوزان نیمایی

ـ تصویرگرایی

ـ بی‌زمانی

هوشنگ ابتهاج (هـ . الف. سایه)

ـ نخستین جرقه پیدایش سه‌گاهی

ـ سرودن شعرهای بلند با بندهای سه سطری

ـ انجام در بی‌انجامی

ـ کاربرد اوزان نیمایی

ـ تصویرگرا

ـ قافیه آزاد، حتی بدون قافیه

محمد زهری

ـ توجه به شعر سه سطری کوتاه با وزن نیمایی به عنوان یک شعر کامل

ـ گاه مصراع‌ها مستقل از هم

ـ کاربرد اوزان نیمایی

سیدحسن حسینی

 

ـ مشابه‌ تک‌بیت‌های سبک هندی

ـ نتیجه گرا؛ در تقابل با انجام در بی‌انجامی

ـ بر وزن‌های نیمایی

ـ مضمون‌پرداز

ـ تکرار قافیه و استفاده مکرر از ردیف

قیصر امین‌پور

ـ توجه به شعر سه سطری کوتاه با وزن نیمایی به عنوان یک شعر کامل

ـ تصویرگرایی

ـ کاربرد اوزان نیمایی

ـ کاربرد آزادانه قافیه ها

ـ انجام در بی‌انجامی

مؤمن قناعت

ـ شعر بلند با بندهای سه‌سطری

ـ کاربرد اوزان نیمایی

ـ کاربرد آزادانه قافیه

یارتا یاران

ـ احیای قالب باستانی خسروانی

ـ با اوزان هجایی

ـ قافیه آزاد ترانه‌وار

ـ تصویرگرایی

ـ انجام در بی‌انجامی

ـ استقلال سطرها

سیدعلی میرافضلی

 

ـ کاربرد اوزان نیمایی در کنار سرودن با الگوی اخوان

ـ عمدتاً قافیه در مصراع اول و سوم، گاه بی‌قافیه

ـ تنوع در سبک و نگاه

ـ شعر برشی از فضا و تصویر

ـ انجام در بی‌انجامی

علی عباس‌نژاد

ـ ابداع سه‌گاهی

ـ توسعه تئوریک نوخسروانی و سه‌گاهی

ـ نشر نخستین مجموعه‌های مستقل نوخسروانی و سه‌گاهی

ـ انجام در بی‌انجامی

ـ تصویر گرایی

ـ استقلال سطرها

ـ عمدتاً در اوزان عروضی و گاه بر وزن نیمایی

ـ شعر برشی از فضا یا تصویر است

ـ عدم تأکید بر رعایت اصول مفهومی قافیه

ـ تاکید بر استفاده محدود و سخت‌گیرانه از فعل

ـ بی‌زمانی

ـ استفاده از تکنیک‌های شعر سپید

ـ تاکید بر استفاده از شیوه نمایشنامه در توصیف صحنه و فضا

علیرضا قاضی مقدم

ـ دومین شاعر صاحب کتاب نوخسروانی

ـ تصویرگرا

ـ بر وزن عروضی کلاسیک

ـ انجام در بی‌انجامی

ـ بی‌زمانی

ـ تاکید بر استفاده محدود و سخت‌گیرانه از فعل

ـ استقلال سطرها

ـ شعر، برشی از تصویر و فضا

علیرضا فولادی

ـ بسط و تشریح فرم‌های درونی شعر سه‌سطری

ـ گسترش و توسعه مخاطبان و سرایندگان با فعالیت گسترده رسانه‌ای

ـ نام‌گذاری برای شعرهای بلند با بندهای سه‌سطری به نام «سه‌پاره»

ـ عدم تاکید بر وزن

عدم تاکید بر قافیه و محل آن

ـ معتقد به ضربه پایانی و نتیجه‌گرایی

ـ استقلال سطرها

علیرضا رجبعلی‌زاده کاشانی

ـ سومین شاعر صاحب کتاب نوخسروانی

ـ گاه نتیجه‌گرا

ـ گاه انجام در بی‌انجامی

ـ کاربرد اوزان نیمایی

ـ کاربرد تصاویر زندگی معاصر

 

سیر هزاران ساله‌ی شعر سه‌سطری، به نقطه‌ای رسیده است که گروهی از شاعران معاصر در احیای یک قالب شعری هم‌سو شده اند. حال قصّه‌ای از یک سو خنده‌آور و از سویی دردناک در نامیدن این قالب شکل گرفته است. آنچه مسلم است، و اینجانب به اعتبار پژوهش درباره‌ی این گونه شعر با اطمینان می‌گویم، این است که این گونه شعر، در طول تاریخ حیات طولانی خود ویژگی‌هایی تکرار شونده داشته است. اگر به استقرای منطقی معتقد باشیم، می‌توانیم این ویژگی‌های بازشناخته در شعر سه‌سطری را به تمام آنچه نیافته‌ایم و نسروده‌ایم تعمیم دهیم. از نشر نخستین شعرهای سه‌سطری در ادبیات معاصر قریب به سه دهه می‌گذرد و هیچ‌یک از شاعران این سه دهه مجاز به مصادره‌ی آنچه حداقل بنا به تخمین پنج هزار و حداکثر سیزده‌هزار سال قدمت دارد، به نفع خود نیستند. بنابراین، پیش از هر بحث دیگری بهتر است تمام قالب‌های سه‌سطری را با یک نام بخوانیم. شعر سه‌سطری با نام‌های زیادی خوانده می‌شود. همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، نام‌هایی مثل سه‌گانی، سکایی، نوخسروانی و سه‌خشتی. سه‌ نام از این نام‌ها، به ضرورت و دلیلی موجه نمی‌توانند برای این دست شعرهای کوتاه یا به عبارت بهتر این قالب شعری مناسب باشند.

«سه‌خشتی» نام یک گونة صاحب هویت شعر فولکلور است. اگر بخواهیم این نام را که مؤلفه‌های اصلی آن همچنان باستانی هستند و اصالت تاریخی خود را حفظ کرده‌اند، بر تمام شعرهای سه سطری امروز بگذاریم، یا باید چنان چون همین سه‌خشتی‌ها بسراییم، یا باید سه‌خشتی را دستخوش تغییراتی کنیم که مطابق زمانه باشد. صورت اول ناشدنی است. شعر فولکلور با تمام ویژگی‌ها و زیبایی‌هایش بستری محدود برای نوآوری شاعرانی است که با فرهنگی بومی‌ سه‌خشتی سرایان آشنایی ندارند. صورت دوم اگرچه شدنی است، اما مخاطره‌ای دارد که ارزش انجام آن را محو می‌کند. اگر بنا باشد هر شعر سه‌سطری با هر ویژگی‌ای را سه‌خشتی بنامیم، کم‌کم گونة اصلی که متعلق به ادبیات فولکلور است، از میان می‌رود. این قالب، قالب اصیل و قالب مادر است. پس بقای آن به‌مراتب بیشتر از تعمیم نام آن بر سایر سه‌سطری‌ها اهمّیت دارد.

«سکایی» نامی است که جناب سیستانی بر شعرهای سه‌سطری‌اش گذاشته و به نظر می‌رسد اقبال چندانی پیش روی نداشته است. از سوی دیگر، مسئلة مهم این نام، محلی کردن شعری است که لزوماً محدود به یک محل خاص نیست. سکایی نام دوپهلویی است که هم عدد سه را به ذهن متبادر می کند، هم قومیت «سکا»یی را. اما شعر سه سطری شعری است متعلق به تمام فارسی‌زبانان.

پرچالش‌ترین نام، «سه‌گانی» است. نامی که آقای علیرضا فولادی بر این شعر گذاشته است. او که توانایی و اقبال جذب بیشترین شاعر را به سمت این قالب شعری داشته است، نام سه‌گانی را برای آن برگزیده است. جنبة مثبت این نام، پذیرفته شدن آن است از سوی پیروان سبک و سیاق شاعری آقای فولادی. اما نکته اینجاست، که سه‌گانی، هم‌ارز و مترادف سه‌لدی، سه‌لتی، سه‌تایی، سه سطری، سه‌خطی و سه‌مصراعی است. در انتخاب این نام، همان‌قدر ظرافت وجود دارد که در انتخاب نام «سه‌مصراعی» و نام سه‌گانی مزیّتی بر نام سه‌مصراعی ندارد. سه‌گانی اسم عام است، چنان که بخواهیم قالب غزل را بر اساس تعداد ابیاتی که شاعران طول تاریخ ادبیات فارسی سروده اند، تغییر دهیم و به جای قالب غزل، غزل‌های فارسی را با نام‌های «دوازده مصراعی»، «چهارده‌مصراعی» و... نام‌گذاری کنیم. غزل، غزل است. خواه 12 مصراع داشته باشد، خواه 30 مصراع. ضمن این‌که تعریفی که آقای فولادی ارایه داده‌اند، صدالبته «جامع» است و به‌هیچ روی «مانع» نیست. چنان که ایشان «سه‌گانی» را تعریف می‌کنند، هایکوسرایان سراسر جهان نیز می‌بایست «آب توبه بر سر بریزند»، چرا که تاکنون به سه‌گانی‌هایشان می‌گفته اند: هایکو!

«نوخسروانی» تنها گزینة بازمانده است. ایرادی که می‌توان بر این نام آورد، این است که نام «نوخسروانی» را اخوان بر شعری گذاشته است که در وزن عروضی، با مصراع‌های مساوی و رعایت قافیه در مصراع اول و سوم سروده می‌شود. اما حاصل کار سه‌سطری‌سرایانی که به‌هرروی مشابهت‌هایی بین آثارشان بود، شعرهایی را شامل می‌شود که کوتاهی و بلندی مصراع‌ها در آن‌ها ـ چنان که در شعر نیمایی ـ وجود دارد، محل قافیه ممکن است قاعدة دیگری داشته باشد، حتی ممکن است قافیه در آن‌ها به درستی و مطابق الگوی کلاسیک رعایت نشود.

حقیقت امر این است که اخوان‌ثالث، «نوخسروانی» را بر اساس دریافت شخصی خود از «خسروانی»ها سروده است. اگر در آینده یک مجموعة گسترده از خسروانی های پیش از اسلام یافت شود، شاید منتقدان این مدعا را طرح کنند که اصلاً آنچه اخوان آفریده جز سه‌سطری بودن شباهتی با خسروانی نداشته باشد. مسئله این است که اخوان با وفاداری به نام خسروانی، و افزودن کلمة دو حرفی «نو» بر سر آن، دو راه را پیش روی آیندگان در پی خود نهاد: نخست این‌که برای جست‌وجوی بیشتربرای یافتن الگو و اسلوب دقیق این گونة شعری به‌ سراغ خسروانی و بازماندگانش برویم ـ چنان که نگارنده به جست‌وجوی آثار تاریخی و سه‌خشتی رفته است ـ و دیگر این‌که در جست‌وجوی راهی «نو» برای این گونة شعری باشیم، چرا که «نو»خسروانی است. بنابراین، توسعه، گسترش و بوطیقانگاری برای نوخسروانی؛ فراتر از دستور پنج بندی اخوان در سرودن نوخسروانی؛ ذیل همین کلمة دوحرفی منطقی و صدالبتّه ضروری است. بنابراین، هر شعر سه‌سطری که بر اوزان عروضی استوار باشد؛ خواه سنّتی و خواه نیمایی؛ با هر نوع کاربرد در قافیه؛ چنان که یکی از انواع تاریخی یا فولکلور یا سروده‌های پیشگامان نام‌برده در این پژوهش؛ یا حتی بدون قافیه سروده شود، که ارکان اساسی نوخسروانی را داشته باشد، آن را نوخسروانی می‌نامیم که این ارکان اساسی را در پایان این بخش فهرست خواهیم کرد. نوخسروانی، نامی است که ریشه در تاریخ دیرینة فرهنگ و هنر کشورمان دارد و از کاربرد آن یا نوکردن آن نباید شرم یا هراس داشته باشیم.

نوخسروانی، بی‌شک نامی نیست که صد سال دیگر کسی را به یاد «علی عباس‌نژاد»، «مخترع شعر سه‌سطری» بیندازد. چرا که عباس‌نژاد مانند هر شاعری فقط یک شاعر بوده‌است. شاعری که می‌دانسته‌است این قالب را بسیار کسان سروده‌اند و امانت‌وار به دستش رسانده اند، و او نه پدر این شعر هزاران‌ساله بوده‌ است، نه قیّم قانونی آن! 

نظرات 28 + ارسال نظر
محمد جلیل مظفری چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 08:52 http://www.seganihayeman.blogfa.com

درود بیکران به شما بانو تاجیک زاده ی عزیز
بی شک حضور شما در این بحث که از سراینده های قدیمی شعر سه سطری هستید کمک شایانی به ادامه ی راهی که دوستان عزیز در پی گرفته اند می کند.
جای خالی بسیاری دیگر از دوستان در اینجا کاملا به چشم می خورد که یا به علت بی اطلاعی است و یا اینکه دوست ندارند مورد هجمه ی همه جانبه قرار بگیرند . با کلیات سخنان شما موافق هستم . بخصوص در مورد لب ریخته ها و چند گانی ها و سه سطری های سپید .
این روزه در دنیای مجازی شاهد انبوهی از این سه سطری ها هستیم که یا با عنوان یا بی عنوان ( پریسکه، کارکلماتور، شعر سپید کوتاه و سه گانی )منتشر می شود که متاسفانه هیچ رد پایی از احساس و خیال و اندیشه در انها دیده نمی شود . اما به خاط اینکه تحت نام مثلا " سه گانی " منشتر می شوند برای خودشان لایک ها و کامنت های کذایی دست و پا کرده اند . بی شک همه دوستان آگاهم در سیولیشه مستحضر هستند که رودخانه ی جاری و ساری شعر بسیار بی رحم تر از آن است که این دست فرمایشات بی اصل و نصب را برای همیشه در ته خود هم (‌هر چند به اندازه ی سنگ ریزه ای ) نگه دارد . پس هر آنچه که خواهد ماند ، شعری است که ادعایی را به همراه ندارد . شعری است که صمیمی است و در ذهن این رودخانه ی جاری تا همیشه خواهد ماند.
از شما برای معرفی نام ها و شعر های سه سطری که پیش از مدعیان سروده شده است بسیار متشکرم.
یا هو
مظفری

علی عباس نژاد چهارشنبه 24 تیر 1394 ساعت 05:18

سلام بر عزیز شاعر بانو الهه تاجیک زاده
سپاسگزارم از حضور و روشنگری ارزنده شما.
از خودم شرمنده ام که در بررسی این موضوع ادبیات کودک را مطالعه نکردم.
حق با شماست. در مورد آنچه می فرمایید من با شما همداستانم. همان طور که همه ی یادداشتم، تمام کامنت هایم و اظهار نظرهای من گواه هستند، بنده هم می گویم تمام آنچه بعضی دوستان امروز به نام خودشان تمام می کنند و به عبارتی "برایش شناسنامه می گیرند" پیش از ایشان بوده است.
حقیقت این است که بعد از چند سال نوشتن و خون دل خوردن گاه و بیگاه و زخم زبان شنیدن به خاطر رفتن در راه گم رهرو، امروز که حضور آگاهانه شما، آقای سیستانی و جناب مظفری را می بینم دلگرم می شوم.
ای کاش بتوانیم همه ما ـ در کنار یاران سیولیشه ـ گرد هم بیاییم و بسیاری مسائل را حل و فصل و روشن کنیم.
شعر سه سطری، نباید امروز مظلوم واقع شود. به هر نامی جز نام های من درآوردی!
من معتقدم، باید در کنار هم سوالات منتقدان این گونه شعر را پاسخ دهیم. البته با بحث منطقی و علمی، نه با بافتن حرف هایی که نه سر و ته دارند، نه ربطی به ادبیات دارند.
سپاسگزار حضور شما هستم....

الهه تاجیک زاده سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 22:50 http://elaheh-ariyaei.blogfa.com

*ترانه های جاودان زندگی*

صدای ابر
صدای خاک
صدای چشمه های پاک

صدای بال بال شاپرک
صدای جیر جیر زنجره
گشودن هزار پنجره

صدای نازک نسیم
صدای یغ برگ های زرد و سرخِ زیر پای ما
این همه صدا...

*
این همه صدا
ترانه های جاودان زندگی ست
صدای جاودانه ی تو چیست؟

زمستان 1388

الهه تاجیک زاده سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 21:42 http://elaheh-ariyaei.blogfa.com

درودی دیگر
احتراما"- در نظر داشته باشید که این سه پاره ها -با استناد سال نشر کتاب ها- برای سالها قبل از ابداع این قالب است! :


با اجازه ی بهار : *

"از پیش آسمان و سپیده
مهمان و مهربان و عزیزی
از راه دور تازه رسیده

با یک بغل شکوفه ی چیده
تا پیش ما مسیر بلندی
یکریز و با شتاب دویده...

شاعر: آتوسا صالحی


**********************

رنگین کمان کودکان: *

زرد زرد
طلا طلا
برگ درختان

سرد سرد
باد خزان
توی گلستان

برگ برگ
توی هوا
مثل پرنده

باد باد
سوی زمین
مثل خزنده

غار غار
کلاغکی
بر لب ایوان

دنگ دنگ
خبر خبر
زنگ دبستان

شاعر: اسدالله شعبانی

* نام کتاب

********************

و سه پاره ی زیبای *صدای کودکان* از شاعر خوب کودکان دیروز و امروز و فردا؛ استاد محمود کیانوش:


به خانه ها
صدای شادمان کودکان
ترانه ی بهار زندگی است.


به خانه ها
نگاه مهربان کودکان
زلال چشمه سار زندگی است.


به خانه ها
طلوع خنده های کودکان
تبسم شکوفه های زندگی است


به خانه ها
فقط همان صدای کودکان
صدای آشنای زندگی است.


*******************

پاینده باشید و سبز

الهه تاجیک زاده سه‌شنبه 23 تیر 1394 ساعت 20:54 http://elaheh-ariyaei.blogfa.com

درود و ارادت بسیار
مقاله ی جامع و ارزشمندتان را خواندم و کامنت های بزرگواران را.
جناب آقای عبّاس نژاد از جنابعالی و اساتید محترم آقای سیستانی و آقای مظفّری برای کامنت های خوب و آموزنده شان کمال تشکّر را دارم.
فقط -با توجّه به این که دغدغه ی اصلی ام شعر کودک و نوجوان است- این را عرض کنم: در این بخش (کودک و نوجوان) هم از خیلی قبل پیش، هم سه مصرعی و هم سه پاره خوانده بودم.
در صفحه ی 461 کتاب "از این باغ شرقی" که نظریه های نقد شعر کودک و نوجوان نوشته ی دکتر پروین سلاجقه می باشد، و در سال 1385 چاپ شد، درباره ی سه پاره بحث شده با ذکر نمونه از شاعران شهیر این بخش. شاعرانی چون مصطفی رحماندوست، اسدالله شعبانی، آتوسا صالحی.
از استاد محمود کیانوش که پدر شعر کودک و نوجوان محسوب می شوند نیز سه پاره خوانده ایم.
از دیگر شاعران هم ... نظیر غلامرضا بکتاش، مریم زندی، بابک نیک طلب و... ! آن هم در کتاب هایی که سال نشر آن ها به چند سال قبل از ظهور نام ها بر می گردد...
و البته که هیچ کدام داعیه ی پدر و مادری ادبیات نداشته و آرام و پدرام مسیر خویش را می پیمایند.
به اعتقاد بنده، اگر سه مصرعی هایی که نام سه گانی داشت، -و بنده هم مدتی سروده هایی به این نام داشتم- از همان ابتدا بنا را بر همین سه سطری موزون می گذاشت و صرفا" در اوزان نیمایی و کلاسیک سروده می شد و شاخه های زائدی چون سپید و انواع لب ریخته ها! که به جوک بیش تر شباهت دارد - از آن در نمی آمد ، شاید می توانست تا حدودی توجه شاعران و اساتید بزرگ را به خود جلب کند اما ... این فرم عمل کرذن نه تنها شاعران نام آشنا و اساتید مجرّب را بر سر ذوق نیاورد بلکه باعث عقبگرد شاعرانی شد که چند صباحی از دل و جان سرودند و علیرغم کنایه های دیگر شاعران، باز طی طریق کردند...
در این میانه، عدم وجود منتقدان و کسانی که به راستی دل بر ادبیات نهاده و درد شعر دارند، و نان قرض دادن ها و تعریف های بیجا از شعرهای بسیار نازیبا و سخیف، و گرد هم آمدن ناشاعران (شاعرانی که سخیف می سرایند و یا اشعار دیگر شاعران را زیر و بالا می کنند و ترکیب مضحکی از آن درآورده و به نام خود رقم می زنند) در کنار اندک شاعر چیره دست ، آن را به سراشیبی کشانده...
به نام هایی که سه مصرعی ها دارند کاری ندارم. شعر اگر با تمام دل سروده شده باشد بر دل خواهد نشست چه قصیده ای بلند بالا باشد ، چه آیکه و چه نوخسروانی و...
درباره ی سکایی:
بی اغراق- در تمام سروده های جناب استاد سیستانی که به نام سکایی معرفی شده شاعرانگی و استقلال اندیشه مشهود است. شاید کمی استقبال از این نام، کمتر مطرح شدنش در فضای مجازی باشد، همین فضایی که اگر همین الآن کامپیوتر و یا موبایل مان را خاموش کنیم انگار نه انگار که وجود دارد! اما شعر اگر واقعا" شعر باشد در زندگی واقعی هم جریان دارد. من چند نمونه شعر سه مصرعی از چند نامی که بر آن نهاده شده انتخاب کردم و در جمع های مختلف خواندم، فکر می کنید از کدام شعرها استقبال شد؟

و درباره ی شاخه ای از شعر کوتاه که همان سه مصرعی سپید است:
انجمن شعر ورامین بر این عقیده اند بی تردید شاعری که سپید سرای خوبی ست، ابتدا بر شعر موزون احاطه داشته و با علم و آگاهی مسیر سپیدسرایی را انتخاب کرده است. حتی شاملو که نام آورترین سپیدسراست قبلا" در شعر سنّتی استخوان خرد کرده است! حال توجه کنید که کسی که در حرف های یومیه اش هم اندکی شاعرانگی نیست بیاید و به یکباره بخواهد شعر کوتاه سپید بگوید، چه خواهد شد؟! ... و از آن بدتر تشویق های بیجا -به بهانه ی رم نکردن شاعران تازه کار- این خیانت به ادبیّات نیست؟ آیا سرسری گرفتن بزرگترین میراث پارسی زبانان نیست؟!
زیاد نوشتم اما حرف های نگفته ام بسیار بسیار بیش تر است. انشاءالله در مجالی دیگر...
عزّت تان مستدام
سبز باشید و مانا.

as_payam@yahoo.com دوشنبه 22 تیر 1394 ساعت 02:54 http://psistani.blofa.com

درود بر دوستان عزیز و بزرگوارم جناب جلیل مظفری و جناب عباس نژاد

با این که پیمان بسته بودم که کالبد شکافی شعر کوتاه سه سطری را تنها در جستارها پی بگیرم و از کامنت نوشتن برای پرهیز از سفسطه گری ها و جدل های بیهوده برخی از دوستان بپرهیزم , اما نوشته های شما چنان مهم و آگاهی دهنده و ارزشمند بود که ناچار شدم پیمان شکنی کنم. اتز شما چه پنهان بنده در عمر ادبی ام که البته کوتاه نیز نیست چیزهای شگفت زیادی شنیده و دیده ام اما اعتراف می کنم که چنین سخنان و ادعاهایی را تا کنون در گستره فرهنگ و ادبیات نشنیده و ندیده بودم . من زیاد اهل گشت و کذار در جهان مجازی نیستم و شاید یکی از دلایل نشنیدن بنده از اینگونه سخنان نیز همین باشد .. نکته دیگر اینکه برخی جریان های سترون و بی پشتوانه آنچنان سطحی هستند که هیچ ادیب و سخنوری نیز با جدیت آنان را نمی نگرد و این جریان نیز با این ادعاهای بی پشتوانه بی تردید یکی از شکفتی ساز ترین و ریشخند آمیز ترین جریان هایی ست که تا کنون شنیده ام و دیده ام . بنده از بن جان به آزادی بیان باورمندم اما این آزادی به معنای توهین به شعور فرهنگ و اهل فرهنگ نیست . ادعای ابداع و مالکیت بخشی از ذهن فرهنگی و دستاوردهای فرهنگی سرزمینی بسیار خسارت زا , خطرناک و واکنش برانگیز است . بنده با تمام وجود اندوه و دغدغه شما را درک می کنم . گاهی اتفاق می افتد که ما داوری در باره شیوه نگرش به زبان و ادبیات را به حافظه فرهنگی واگذار می کنیم اما در این داستان سهن بر سر شیوه نگرش و داوری در باره تولبدات ادبی نیست , بکه سخن بر سر سند زدن اموال فرهنگی به نام خویشتن است . اموالی که همانگونه که جناب عباس نژاد نیز به درستی یادآوری کرده اند , پیش از آنی که باز آن کسی باشند از آن ذهن فرهنگی و تاریخ ادبی یک سرزمین است. ما می توانیم ادعا کنیم که فلان شخص و یا فلان جریان گامی در راه نو کردن , تازه کردن , به روز کردن و زیر و رو کردن فلان قالب برداشته است و یا نفسی تازه به جان و جهان و زبان قالب ادبی دمیده است اما نمی توانیم ادعا کنیم که قالبی شناسنامه دار را به نام خویش سند بزنیم . قالبی که دستکم در بخش هایی از ذهن زبانی و فرهنگی ما با شک و شمایلی مشخص وجود داشته است . بی تردید اگر پزوهشگران و اهل فرهنگ در این باره خاموشی پیشه کنند , خسارت زا خواهد بود . بنده به سهم خودم از شما عزیزان سپاسگزاری می کنم . وظیفه اهل دانش آگاهی دادن به مخاطبان بدون جنجال , هیاهو , جدل کردن و من منشی ست .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

علی عباس نژاد یکشنبه 21 تیر 1394 ساعت 07:43

اول این که جناب مظفری
بسیار خرسندم، که در این فضا، افرادی را پیدا می کنم که می توانیم درباره این شعر به بحث بنشینیم. دل مشغولی و دغدغه ادبیات دارند و نظراتشان دردمندانه و منطقی است.
دیگر این که
قطعا همان طور که استاد شفیعی کدکنی در کتاب موسیقی شعر گفته اند و بنده کمی آن را تعمیم می دهم، "سبک سازی"، "ژانر سازی" و در پی آن "مرید پروری" کار راحتی است.
همان طور که جناب فولادی در ذیل یادداشت خودشان فرمودند بیایید به این منیت ها که در صفحات خبرگزاری ها لبریز شده نگاهی کنیم و از آن پرهیز کنیم:
http://www.ilna.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-61/26515-%D8%A7%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%B9-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D9%87-%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C

من حقیقتا نمی دانم چطور پرتال دانشگاه های کشور، خبرگزاری مهر، خبرگزاری ایلنا و... از این منیت ها پر شده.
اگر جست و جو کنیم، کاملا هویداست که چه کسانی قائله ی "پدر بودن" را دامن می زنند و از آن بالاتر دستور "پدر بس"! می دهند!
تبارک الله از مرتبت فراتر از پدر بودن و دستور "پدر بس" دادن!
اسناد حرف هایمان هست، همه جا. هم من، هم آقای سیستانی و هم آقای فولادی.
نمی شود با ژست عارفانه ترک مناصب دنیوی، رفتاری بر خلاف این داشته باشیم....
حقیقتی که خطاب به همه ی آنان که در این بحث هستند و درگیرند، میخواهم گوشزد کنم این است:
1. شعر سه سطری اسمش هر چه باشد، اختراع هیچ یک از معاصران نیست. ابداع ما هم نیست.
2. در نگاشتن بوطیقای نو برای این دست شعرها، می بایست ادبیات فولکلور و ادبیات تاریخی را بخوانیم و ببینیم تا مبادا دوچرخه را دوباره اختراع کنیم. و از طرفی کار ما باید افقی نو در برابر شعر فارسی باز کند، نه اینکه بوطیقای ما طوری نگاشته شود که آدم های بیشتری مشمول دایره تعریف ما باشند و ما بخواهیم با برتری عددی "یار"هایمان ادبیات و تاریخ ادبیات را "مال خود کنیم".
3. در نهایت، هر کس که بحث و گفت و گویی دارد، می بایست با پذیرش این دو اصل و شنوای نقد بودن بیاید و بنشیند.

هیچ کس نمی تواند مدعی این شود که عباس نژاد برای شهرت خودش سنگ نام "نوخسروانی" را به سینه می زند. در سال 86 در مجله شعر مستند حرف هایم هست. در مؤخره کتاب "بر یادگار قمری همخون" اشاره من به آن بخش از ریشه ها که تا آن زمان دانسته بودم هست.
خوب است تعارف را با هم و با خودمان کنار بگذاریم و منصف باشیم. معلوم است چه کسانی هم در چه سال هایی روحشان از وجود شعر سه سطری بی خبر بوده، اما امروز مدعی آن هستند که من سالها پیش از پر قنداق مخترع و مکتشف بودم شعر سه سطری را. همه این ها مستندات دارد. هرچقدر هم ما در فضای مجازی از ارسال نظر با نام خودمان ابا کرده باشیم مبادا جایی سندی از حرفمان مانده باشد!
بیاییم و بی خیال خودمان شویم. بیاییم و کمی به فکر ادبیات باشیم و مخاطبان. همین.

آسیب شناسی ژانر شعری سه گانی (3)

خاطره ای تعریف می کنم از اواخر سال 1391
در ان سال و البته کل سال 1392، یکی از دلمشغولی های من این بود که هر روز صبح وبلاگ "سلام" را باز کرده ، ضمن خواندن مطلب یا مقاله ای،‌ شعر های جدید سه سطری را بخوانم . روزی در قسمت معرفی ِ سه گانی سراهای جدید به نامی برخورد کردم که از دوستان نزدیک غزل سرای من بود که البته دیریست که شعر سپید می سرایند . اتفاقن یک شعر سه سطری زیبایی هم از ایشان در این صفحه منتشر شده بود. با ایشان تماس گرفتم که خوشحالی ام را در این مورد با او به اشتراک بگذارم که متاسفانه در جواب اینکه خوشحالم که به جمع سه سطری سراها پیوسته اید گفت: نه بابا شالوده ی این سه سطری یک بیت از غزلی بود که نیمه تمام ماند و دیدم که این بیتش حیف است ، یک سطر هم به ان افزودم که ماحصل بشود یک سه گانی ! که البته همه ی این ها را با خنده و شوخی می گفت . بگذریم از این که که دیگر هیچگاه از ان دوست شاعر هیچ سه سطری درهیچ کجا نخواندم. از خدا چه پنهان از شما پنهان نماند که خود بنده نیز از این شیطنت ها و تفنن ها بارها کرده ام .
به نظرم اگرحداقل با خودمان رو راست باشیم، یکی از آسیب های جدی که به ژانر شعر سه سطری به حق وارد است، همین ناتوانی در سرایش مثلن غزل یا رباعی یا دو بیتی است که می توان ان را در سه سطر جمع و جور کرده و به خورد مخاطب بدهیم . به نظر می رسد که نیم ِ بیشتراز سیاه لشکر ِ "‌سه گانی " را این گروه از دوستان تشکیل می دهند . بگذریم از خیل سپید سرایان که هر متنی را ( از پریسکه گرفته تا کاریکلماتور) به نام سه گانی سپید به خورد مخاطب می دهند .

آسیب شناسی ژانر شعری سه گانی (2)
مانیفست شعر چهار گانی همراه با چند مثال .صادره از یکی از شاگردان مکتب سه گانی :

___*"چهار گانی " تجربه ی تازه ی من تقدیم به دوستداران شعر کوتاه !*_____
ابتدای کلام را با درود به استاد بزرگوارم جناب "دکتر علیرضا فولادی " (پدر شعر سه گانی)
شروع می کنم.
و در ادامه با کسب اجازه ی از ایشان، تجربه ی تازه ام یعنی "چهار گانی "را به دوستداران شعر کوتاه تقدیم میکنم.
قبل از هر سخنی لازم به تذکر میدانم که بگویم چهار گانی میتواند لبریخته ی همان سه گانی با همان مشخصات و قوانین محکم یک ژانر شعری باشد، تنها با این تفاوت، که بنا به ذوق و سلیقه ی و در مواردی برای باز بودن دست شاعر در چهار گانی میتوان از چهار یا پنج سطر (بیت) استفاده کرد.
البته، خوب میدانیم که نوشتن در چهار سطر و بیت ،پیش از این در قالبهای کلاسیک مانند دوبیتی و رباعی وجود داشته - و به طور جسته و گریخته در اشعار نیمایی و سپید هم؛
اما-
تلاش من بر این بوده که تمامی کارهای چهار سطری و چهار مصراعی را در سه دسته ی نیمایی – سپید- و کلاسیک تحت عنوان چهار گانی به تجربه ای تازه بنشینم !
و به تمامی دوستدارن شعر کوتاه هدیه کنم.
در اینجا یک حرف را در دو نمونه ی سه گانی و چهار گانی به قلم شعر کشیده ام:
(1)
سه‌گانی:
نمیخواهم ببینم اینهمه رنج و عذابت را
به خاک عقل میشویم تمام حس نابت را
تو ای بیچاره در من کودک نادان دل، ساکت!
(2)
چهارگانی:
طاقت ندارم ببینم عذابت را
با دستهای خودم خاک میکنم
این حس پاک و نابت را
بیچاره، کودک نادان دلم!
....!
شاعر و سه گانی پرداز

___________________
چهارگانی:

من زاده ی نیم شبی تابستانی ام
دلبسته ی خزان و شبهای طولانی ام
در شعر هایم باران همیشه جریان دارد
من ،شاعر شعر های بارانی ام !

با درود
با توجه به اینکه ذیل این مقاله (‌سه یادداشت در باب سه‌گانی / دکتر علیرضا فولادی ) امکان نظر دهی و ثبت کامنت نبود ادامه نظراتم را دررابطه با سخنان دکتر فولادی این جا ثبت می کنم.

درود جناب دکتر فولادی عزیز
آسیب شناسی ژانر شعری "‌سه گانی " (‌1)
در باره ی یادداشت شماره ی یک شما باید عرض کنم که:
داشتن لب ریخته های یگانی و دوگانی و چارگانی و... در حاشیه ی "‌سه گانی " و صدور مجوز به شاگردان برای تفنن در این " گانی ها " به نوعی عدم اعتماد به کشف " سه گانی "‌ نیست؟ که اگر خدای نکرده سه گانی نتوانست خود را ثابت کرده و به موجودیت خود ادامه دهد، آنگاه بیاییم و چند گانی ها را مطرح کنیم؟ فکر نمی کنید که طرح چنین مسائلی به نوعی فرافکنی محسوب شود؟
بگذریم از این که این گانی ها ( گیریم که یک یا دو یا چهار یا چند...) در طول تاریخ پرشکوه و هر چند کوتاه شعر معاصر نیمایی از جانب بزرگان تفنن شده و اتفاقن شعرهای زیبا و ماندگاری هم بوده اند .

پیام سیستانی دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 01:27 http://psistani.blogfa.com

اکنون به شعر سیستان می پردازیم تا به گستردگی قالب سه کایی و آیکه که شعرهایی سه سطری هستند پی ببرید . در این شعرها وزن رهاتر است چون ما نیز از چند دهه پیش به مدرن کردن این قالب ها پرداخته ایم . فضای تازه , طبیعت گرایی , موسیقی و زیشه مندی زبانی از مهم ترین ویزگی های شعر های سه سطری هستند که در بخش پسین تر نمونه هایی از آن ها را نشر خواهم کرد تا نشان دهم که شعر سه سطری قالب های کوتاه تا چه اندازه در شعر ایران و جهان ریشه دار هستند . دستکم در سنت شعری ما همانگونه که عرض کردم ریشه چند هزار ساله دارد و حتی نام ( آیکه ) که قالبی ست کوتاه و هم آوا با هایکو می تواند شاهد زنده ای از زندگی اینگونه شعرها باشد . باز هم در این باره گفت و گو خواهیم کرد . باز هم با جان و دل دوست دارم که بدون هیاهو و جنجال در این باره ها گفت و گو کنیم و ما را در دانش خویش سهیم بفرمایید . ارادتمند شما / پیام سیستانی

این هم نمونه های از شعر های سه سطری فارسی دری :

۱
بوسه زد بر گونه های سیب , بادی مست
گفت با خود " خانه ات آباد "
سیب کمرو؛ سرخ شد ؛ افتاد .
***
۲
چشمه, نامه ای به ماه بالغی نوشته است :
" ماه من سلام
عاشقت شدم ـ به جان چشمه ـ والسلام "
***
۳
بزم ما را بی جهت بر هم نمی زد کاش بادی مست - دریا گفت -
ابر آمد گیسویش را شست
ماه کم کم خفت.
***
۴
شاخه ای شکسته گفت :
" کاش باد هرزه ای به من ستم نکرده بود
گردن مرا دوباره خم نکرده بود "
***
۵
غم به او می گفت " دلتنگم به جانت ؛ مست کن ما را "
با دلی همدست کن ما را
لرزه بر اندام من افتاد
***
۶
چشمه بی تاب است.
ماه آیا می رسد از راه ؟
حرف دارد؛ حرف دارد؛ حرف دارد؛ ماه.
***
۷
تازه پی بردم چرا گیسوی مستش ؛ پیچ در پیچ است
زندگی در گیسویش هیچ است
گیسویش وردی ست؛ باید خواند.
***
پیام سیستانی

پیام سیستانی دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 01:21 http://psistani.blogfa.com

نمونه هایی از شعر معاصر ایران :


نمونه ای از کسرایی :


ماه، غمناک.
راه، نمناک.
ماهی قرمز افتاده بر خاک.

***
شعری از ابتهاج :


دل من باز چو نی می‌نالد
ای خدا! خون کدام عاشق بود
که در این چاه چکید؟

****

نمونه ای از خسروانی های اخوان :

آب زلال و برگ گل بر آب
مانَد به مه در برکه‌ی مهتاب
وین هردو چون لبخند او در خواب


******
سه خشتی های کرمانجی (کردستان )

سه خشتی از یحیی علوی فرد :

سه خشتی با قافیه در مصراع اول و دوم :

۱
من کبوتری بی پر و بالم
عاشق درخت و فضای باز هستم
بی قفس دنیا خوی و خوش است

ئه‌ز که‌ڤۆکه‌ک بێ په‌ر ئم
ئاشقێ دار و ده‌ر ئم
بێ قه‌فه‌س دنیا خوه‌ش ئه

‌‌ Ez Kevokek bê per im
Aşiqê dar û der im
Bê qefes dinya xweş ا

*****
۲

سه خشتی با قافیه در مصراع اول و سوم :

Bûk û zava dilxweş in
Bextewar û rûsipî ne
Zikreşên wan rûreş in

بووک و زاڤا دلخوه‌ش ئن
به‌خته‌وار و ڕووسپی نه‌
زکره‌شێن وان ڕووره‌ش ئن

عروس و داماد دل خوش اند
خوشبخت و رو سپید هستند
حسودان شان رو سیاه اند

****

۳
سه خشتی با قافیه در مصراع دوم و سوم :

Ez dileyzim, ez dixwînim
Dawetek îro li dar e
Daweta xwenga Buhar e

ئه‌ز دله‌یزم، ئه‌ز دخوینم
داوه‌ته‌ک ئیرۆ ل دار ئه‌
داوه‌تا خوه‌نگا بوهار ئه‌

من می رقصم و می خوانم
یک عروسی امروز برپاست
عروسی خواهرم بهار است

*******
۴

سه خشتی با قافیه در مصراع اول و دوم و سوم :

Ji aliyek tav li rê
Ji aliyek av li rê
Zerat mane çav li rê

ژ ئالیه‌ک تاڤ ل ڕێ
ژ ئالیه‌ک ئاڤ ل ڕێ
زه‌رات مانه‌ چاڤ ل ڕێ

از یک سو ، آفتاب در راه
از یک سو ، آب در راه
مزرعه ها مانده اند چشم به راه

پیام سیستانی دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 01:18 http://psistani.blogfa.com

نمونه هایی را از زبان اوستایی برای شما خواهم نوشت . نخستین نمونه از مهریشت , از کتاب تاریخ ادبیات ایران :

۱

نمونه ای از مهریشت . در این باره استاد دکتر رضا زاده شفق در کتاب تاریخ ادبیات ایران صفحه ۲۱ می نویسد : (وزن اشعار اوستایی از روی شماره هجاها یا سیلاب ها ی هر مصرع است ... چنان که می بینیم در هریک از این سه مصراع هشت هجا موجود است و نظم و وزن دارد ).

تم امونتم یزتم
سورم دامو هو سوشتم
میثرم یزیی زیو ثراییو

برگردان:

آن ایزد نیرومند توانا
و در میان موجودات تواناترین را
مهر را با وثر می ستایم .

..................

۲
اوستا( Avesta)

نماز معروف اَشِـم وُهـو به زبان اوستایی


ashem vohû vahishtem astî
ushtâ astî ushtâ ahmâi
hyat ashâi vahishtâi ashem.

English

Holiness (Asha) is the best of all good:
it is also happiness.
Happy the man who is holy with perfect holiness!

.....................

برگردان به فارسی دری :


اشویی بهترین نیکی است.
خرسندی است.
خرسندی راستین ازآن کسی است که راستی را برای بهترین راستی بخواهد.

----------------
نماز یتا اهو

یَتا اَهو Yaθā ahu

یَتا . اَهو . وَئیرْیوُ … اَتا . رَتوش . اَشات چیت . هَچا…

وَنْگْهِ-اوش . دَزدا . مَنَنگْهوُ . شْیَئوُ تَنَنام . اَنْگْهِ-اوش . مَزدائی…

خْـشَتْـرِمچا . اَهورائی . آ… ییم . دریگوُ بیوُ . دَدَت . واستارِم …

********
ادامه دارد...

پیام سیستانی دوشنبه 15 تیر 1394 ساعت 01:16 http://psistani.blogfa.com

درود بر عزیز دلم جناب مراد

نوشته ی کوتاه ارجمند شما را خواندم و از آنجایی که در آینده جستارهایی را در باره شعر کوتاه ایران نشر می کنم ناچار شدم به صورت گذرا به برخی از شعرهای سه سطری در زبان های گوناگون ایرانی بپردازم . دریغا که فونت های اوستایی را ندارم تا با زبان اضلی این شعرها را نشان دهم . پوزش بنده را بپذیرید . بی تردید از حضور شما خرسند و شادمانم و این که دل به گفت و گو داده اید و ما را در دانش و دیدگاهای خویش سهیم کرده اید سپاس گزارم .
بر هیجکس پوشیده نیست که هر زبانی قالب های گوناگونی را برای ورد , شعر , نیایش و بیان احساسات خویش می پردازد و خوشبختانه در ادبیات بیشترزبان ها قالب های کوتاه بخش مهمی از ادبیات زبان ها را تشکیل می دهند و این قالب ها با توجه به ساختمان هجا , واژه و زبان زاده می شوند . قالب ها و ریخت ها در زبان های گوناگون به فرد و زوج بخش بندی می شوند . بعضی از زبان ها بیشتر به زوج زوج بودن بیت ها رقبت نشان می دهند و برخی نیز افزون بر این به ریخت های فر نیز دلخوش می کنند . مثل زبان های کهن ایرانی و یا زبان کردی و زبان امروز مردم سیستان . برای نمونه ما قالب هایی داریم که سه مصرعی و پنج مصرعی هستند و نیز در کردی چنین است . در زبان امردم نروژ نیز شعر های سه مصرعی وجود دارد . پس نه چیز تازه ای ست و نه کاری نشدنی . این پیش درآمد را عرض کردم تا نشان دهم که ااین قالب هم ریشه دار است و هم توانمند . بخش اعظمی از شعر امروز و دیروز سیستان سه مصرعی ست . سال ها پیش نیز بنده با بهره گیری از سنت های شعر آزاد و نیمایی , این سه مصرعی و پنج مصرعی را مدرنیزه و نو کردم که هر تعداد نمونه بخواهید در بخش های پسین تر برایتان نمونه خواهم آورد و حتی تعدادی از اینها را با وزن آزاد و نیمایی در سه سطر بازسرایی کردم که در نشر هم شده است .

بنده برای این که سه سطری بودن برخی از شعرهای کهن و نو را نشان دهم و نیز شعرهایی را به زبان های کردی و زبان مردم سیستان نشر می کنم تا نشان دهم که این گونه شعر را نه بنده آفریده ام و نه جناب عباس نزاد و نه جناب فولادی و نه هیچ کس دیگری... بلکه این قالب ریشه دار, در بیشتر زبان های زنده و مرده دنیا ریشه دارد .. تنها کار بنده در هم گره زدن همه این تجربه ها برای بیان بخشی از رویاهایم بوده است و هرگز نیز در اندیشه قالب آفرینی نبوده ام و نخواهم بود چرا که سنت سه سطری سرایی ریشه در جان و دل فرهنگی ما دارد . شاید درزبان فارسی دری چیزی تازه بنمایاند اما دستکم در زبان مادری من و شعر ما نه چیز تازه ای ست و نه کسی تا کنون پنداشته است که قالبی ابداع کرده است ..
ادامه دارد....

علی عباس نژاد شنبه 13 تیر 1394 ساعت 11:23

مراد عزیز
تجربه ثابت کرده
که هنگام نوآوری کردن، کتمان کردن گذشتگان و ریشه ها کار بهتری است.
اگر شما بگویی هیچ کس تا قبل از عباس نژاد شعر سه سطری نگفته، پس من مخترعش هستم!
اگر گفته، که من باز چیزی را از دست نداده ام. به قول شما برای خودم بیش از شمارش شما آدم آورده ام.
بازنده کسی است که پیشینیانش را کتمان می کند.
ملتفتید که؟!

علی عباس نژاد شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:41

ممنونم از آقای مراد که نوشته تلطیف شده شان این است!
بنده به اندازه کافی گشته ام. نمونه هم بسیار وجود دارد، که ترجیح می دهم برای محققان ارایه بدهم و به بحث علمی بگذارم.
نمونه های آثار در کتاب های دوستان شاعر هست. اما گویا مواجهه با حقیقت برای بعضی دوستان سخت است!
نمونه ی نیمایی کارهای من هم برای خوانندگان کارهام هست.
اگر قصد برآشفتن و کشاندن گفت و گو به هتاکی را دارید، اشتباه آمده اید و اشتباه گرفته اید. بی نام و نشان پیام گذاشتن و حرف بی مطالعه زدن، از هرکسی برمی آید.
گفت و گوی منطقی و علمی و اخلاقی دارید... بسم الله. وگرنه بنده رفته ام و گشته ام و دیده ام. اگرنه الان اسم شعرهایم "عباس نژادی" بود، نه نوخسروانی.

مراد جمعه 12 تیر 1394 ساعت 13:02

سلام آقای عباس نژاد
دوباری این نوشته اتان را خوندم و با توجه به اخلاق مرادی قدری دخالت بی جا یا باجا میکنم.
-در اوستا شعر سه سطری نداریم ولی خوب گاثاها دو بخشی و سه بخشی و چاربخشی و پنج بخشی با هم دارند.پس مطالعه کنید و بنویسید.
-محمدرضا شفیعی کدکنی هیچ شعر با بندهای سه سطری نداره. یکیش رو اینجا بنویسید-البته تمام و کمال- تا بتونم بفهمونم یکدفه بندای آخرش چارتا می شن و اونم همون تک نمونه س.
-هوشنگ ابتهاج شعر بلند با بندهای سه سطری که تا آخرش سه سطری باشه نداره عزیز من. نمونه لطفا!
-مومن قناعتم شعر بلند با بندهای سه سطری تا آخرش نداره جانم.بازم نمونه لطفا
-شما سه گاهی رو ابداع نکرده اید.همون اخوان ثالث در اولین چاپ یکی از کتاباش شعری اینطوری داره که بعدا حذفش می کنه .............
-شما اصلا تو کارات نیمایی نبوده
- برا این که سوءتفاهم نشه اشتباهای دیگه ای هم هست توی این نوشته که خیلی بدتره و بمونه تا خودت بگردی و ..
.........................................................................

این نوشته تلطیف شد

پیام سیستانی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 16:03 http://psistani.blogfa.com

پس دوستان احتمالا برخی از بزرگواران از فرم های دیگری که بنده و سرایندگان دیگر سروده اند بی خبرند وگرنه ده ها فرم دیگر را هم می توانند به سه پاره بیفزایند . ساختمان جمله و نیز فعل در زبان فارسی دری چنان گسترده است که شما هزار گونه ی دیگر هم می توانید به این داستان بیفزاید اما اینها جز به ریشخند گرفتن ما سودی ندارند . براستی ختما گمان دوستان این است که من هزار سه پاره به زبان مادری ام یعنی زبان مردم سیستان و سه پاره های فارسی دری را هم در مکتب برخی از دوستان تلمذ کرده ام.. جناب راثی پور عزیز این چیز شگفت انگیزی نیست به گمان شما ؟ این مسیر نابودی شعر ما نیست . تازه تا پیش از یاداشت های جناب فولادی که کل شعر نیمایی را پیش قراولی برای رسیدن به سه پاره می داند , هرگز در این باره ها سخن نگفتم اما دیگر سکوت جایز نیست چون خسارت زا است. او حق دارد بنویسد و بگوید من و دیگران هم حق داریم بنویسیم و بگوییم .

شما می توانید برای هر کدام از این سه پاره ها نامی بگذارید .. گمتن نمی کنم چیز دشواری باشد.


۱-

بوسه زد بر گونه های سیب , بادی مست
گفت با خود " خانه ات آباد "
سیب کمرو؛ سرخ شد ؛ افتاد .

***

۲-

چشمه, نامه ای به ماه بالغی نوشته است :

" ماه من سلام
عاشقت شدم ـ به جان چشمه ـ والسلام "

***


۳-

کنار گیسویش می گفت دستی :
" چه گیسوهای خودمختار مستی "

- چرا گیسوی مستت را نبستی ؟

***

۴-

غم به او می گفت " دلتنگم به جانت ؛ مست کن ما را "
با دلی همدست کن ما را

لرزه بر اندام من افتاد

***

۵-

چشمه بی تاب است.
ماه آیا می رسد از راه ؟

حرف دارد؛ حرف دارد؛ حرف دارد؛ ماه.


***

۶-

تازه پی بردم چرا گیسوی مستش ؛ پیچ در پیچ است
زندگی در گیسویش هیچ است

گیسویش وردی ست؛ باید خواند.

***

۷-

پشت کوه قاف شهری بود
پادشاهی داشت قاتل بود
نام او دل بود


پیام سیستانی .

پیام سیستانی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 16:02 http://psistani.blogfa.com

بنده با اجازه دوستان عزیزم , بخش های از نوشته ی بلندی که زیر جستار آسیب شناسی شعر کوتاه ایران نشر کردم , اینجا نیز نشر می کنم .

عزیز دلم جناب راثی پور همانگونه که عرض کردم بنده هرگز نگران این جریان نیستم اما نگران بهره برداری از تلاش های خودم و دوستان دیگرم هستم . به سخنی دیگر اگر فردا دیدید و خواندید که این سروده های بنده نیز به عنوان شعرداستان ها و یا داستانشعرهای جریان سه پاره , یا سه پاره های روایی , یا قصه گویی در سه پاره.. یادداشت شدند هرگز شگفت زده نخواهم شد .. همانگونه که فرض گنید اگر من روزی از وزنهای رایج در غزل برای سه پارها بهره بگیرم و عنقریب است که فردا ما شاهد , غزل -سه پاره / مثنوی - سه پاره / دوبیتی - سه پاره / رباعی - سه پاره / خواهیم بود . یا این که اگر سراینده در گوشه ای از جهان سه پاره ای غاشقانه / اجتماعی / سیاسی / طنز و.. بنویسد و کسی و یا بنده الساعه دست بکار تدوین و دسته بندی براید و بنویسد . سه پاره سرایی از دید مضومن انواعی دارد از جمله / سه پاره عاشقانه / سه پاره اجتماعی / سه پاره سیاسی / سه پاره طنیز.... سه پاره شاد / سه پاره ناشاد / و یا شاعری قافیه را به ضرورت در مصرع جا به جا کند همانگونه که این سنت در شعر ما بوده است و بنده و دوستان دیگر هم صدها بار این کار را کرده ام اما کسی برخیزد و برایش تدوین نامه ای بنویسد و بگوید , سه پاره با قافیه اول و دوم / سه پاره با قافیه دوم و سوم / سه پاره با قافیه اول و سوم / سه پاره بی قافیه / سه پاره سپید.. عزیز دلم جناب راثی پور همانگونه که پیشتر عرض کردم شما استاد ما هستید و چون بنده هر سال صدها دانشجو تربیت می کنید اما بی تردید خوب هم معنای سخت و راز سخنم را در می یابید ... برایستی به گمان شما آیا این ها سخنان سنجیده ای ست ؟.

پیام سیستانی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 02:49 http://psistani.blogfa.com

درود بر دوستان عزیز

افزون بر پیشنهادات ارزشمند دوستان , بنده نیز پیشنهادی دارم که تا روشن شدن و به توافق رسیدن بر سر نامی که هم زیبنده ی این قالب سه سطری باشد و هم مورد توافق همگان , نام سه پاره را برگزینیم . خوبی سه پاره این است که هم آشناست , هم کوتاه ست , هم درپیوند با شکل بیرونی این قالب است و هم تمامی نام های پیشین را در خویش نهفته دارد , افزون بر این برای خواننده و حافظه فرهنگی و ادبی ما نیز آشناست . از یاد نبریم که ما پیش تر قالب تازه بنیاد چهار پاره را نیز تجربه کرده ایم و بخوبی از سوی حافظه فرهنگی ما نیز پذیرفته شد . هم اهل ادب پذیرفتند و هم هم عامه مردم . در این باره باز هم خواهم نوشت . اگر این پیشنهاد پذیرفته شد و جا افتاد که بهتر , اگر هم نه در ضمن گفت و گو ها می توانیم در پی یافتن نامی در خور باشیم .دوباره تکرارش می کنم ....

سه پاره.

ارادتمند شما / پیام سیستانی

پیام سیستانی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 01:48 http://psistani.blogfa.com

ادامه...

آیا براستی چنین است ؟ آیا اگر روزی روزگاری کسی چون شما , جناب عباس نزاد , جناب شاکری یکتا , جناب راثی پور , بنده و یا هر دوست دیگری از سر تفنن و یا باور شعری سه سطری بسراید باید بپذیرد که شعر نیما , اخوان , شاملو , فروغ , سهراب , شفیعی کدکنی و بسیار ی از شاعران بزرگ نیمایی ناقص بوده است و هدف همه آنها این بوده است که به شعر سه مصرعی برسند اما چون زور شان نرسیده است و هنوز بستر برای طلوع شعر سه سطری آماده نبوده است آنها بستر سازی کرده اند تا خورشید شعر سه مصرعی به ناگهان برای تکمیل شعر نیمایی طلوغ کند ...فرض کنید که این سخنان را یکی از سخندانان چون شفیعی کدکنی و یا دکتر خویی و یا حتی شمیسا که هنوز زنده هستند بخوانند و بعد هم از قضای روزگار روزی ما همدیگر را در جلسه ای ببینیم و باز از قضای روزگار در آن جلسه هم ما شعری سه مصرعی برای ایشان بخوانیم ... براستی آیا برای این بزرگواران به ما چه خواهند گفت ؟.. بی تردید هیچ نخواهند گفت . شاید تنها دمی به احوال و رفتار ما بنگرند و برای ما از بن جان دعایی و وردی بخوانند . شاید برای بسیاری از دوستان دیگر این ادعاها , سخنان معمولی , پیش پا افتاده و کم مسیولیتی باشد اما برای بنده اینگونه نیست . برای بنده که بیش از هرکسی در این قالب ,,چه به زبان مادری ام و چه به زبان فارسی دری شعرهای بسیاری زیادی سروده ام ,این سخنان بیشتر به شوخی می ماند , شوخی بسیار خطرناکی .

افزون بر این که اگر داستان به همبن گونه به پیش برود یحتمل است که فردا ما شاید به تعداد اعداد ریاضی قالب و ریخت ادبی داشته باشیم .

من شاعر نیمایی هستم و شعر خود را ادامه سنت شعر آزاد و نیمایی می دانم و هرگز خویش را تافته جدابافته ای از این سنت ها نمی دانم و هرگز نیز باور ندارم که این قالب شعر سه مصرعی تحولی شگفت و انقلابی دست نایافتنی در شعر فارسی دری ست . تنها جام کوچکی از اقیانوس شعر فارسی دری ست , تازه هنوز روشن نیست که آیا سخندانان و مردم هم شعر کوچک ما را می پذیرند یا نه . اما این که کسی ادعا کند که اقیانوس شعر نیمایی و سپید تنها و تنها برای رونمایی از جام لب شکسته ی شعر سه مصرعی کمر بسته است و به اینسو آمده است چنان است که کسی ادعا کند که مولانا با تمامی مثنوی ها و غزل هایش , سعدی با تمام شعرهایش , فردوسی با شاهنامه اش , حافظ با غزلهایش , فرخی و منوچهری دامغانی و خاقانی و نظامی و صایب و بیدل و شهریار و منزوی آمده بودند تا راه را برای دوبیتی و رباعی هموار کنند . دلیل هم این که هر کدام از اینها چند تایی رباعی سروده بودند . برادر من , نیما جهان شعر فارسی دری را به هم ریخت اما چنین ادعایی نکرد... اخوان زبان فارسی دری را عظمت بخشید اما چنین لاف نزد . شاملو جان و جهان زبان ما تازه کرد و دم نزد . سهراب سپهری لایه هایی از زبان ما که تا آن زمان بو نکشیده بودیم به ما نشان داد و در سکوت شعرش را گفت . طلبکار نشد . حسین منزوی در غزل تحولی ایجاد کرد و هیچ نگفت . تحولی که به گمانم تنها دوبار در غزل فارسی دری اتفاق افتاده بود . یعنی مثلث حافظ , بیدل و منزوی را تکمیل کرد . اما باز دم فرو بست .

من فعلا برای این که خدای نکرده بحث شخصی نشود از تاریخچه و سنت و روند شکل گیری این شعر سه مصرعی پرهیز می کنم اما اگر نیاز باشد بی تردید خواهم گفت .

سخن کوتاه این که اکنون مشکل من قالب نیست , مشکل بزرگ من این سخنان خسارت زا است . من نیز با شما همسو هستم و تا روشن این داستان , همچنان از نام شعر سه سطری یا سه مصرعی استفاده می کنم . ..

ارادتمند شما / پیام سیستانی

پیام سیستانی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 01:47 http://psistani.blogfa.com

درود بر عزیز دلم جناب جلیل مظفری

از بن جان شادمانم که , هم باورهایت را می خوانم و هم سروده هایت را . همانگونه که می دانی بنده هیچ ادعایی نسبت به هیچ شعر و قالبی ندارم و نخواهم داشت چرا که هرگونه ادعایی جان شاعرانه ما را نابود می کند و شعر از جان شاعرانه ما رخت بر خواهد بست . با ادعا شعر نمی تواند نفس بکشد . می میرد و جوانه نمی زند . بهتر از هر کسی می دانی که دلبستگی ام به این قالب کوتاه و پر توان چقدر است . قالبی که امروز به قول جناب عباس نژاد هزار صاحب دارد اما دستکم من خودش را صاحبش نمی دانم چرا که پیش از آنی که از من یا از هر کس دیگری باشد از زبان و ادبیات است . و برای راستی گفتارم همانگونه که در پیغام توکل عزیز هم نوشتم همواره از دوستان دیگر و نام پیشنهادی شان با احترام یاد کرده ام . مثل این که مثلا کسی رباعی را بگوید چارانه و یا چارگانه... مهم این است که رباعی باشد اما امروز سخن بر سر نم نیست . من با گوناگونی نام ها هیچ مشکلی ندارم . اما اگر کسی امروز بیاید و نام رباعی را بگوید چهارانه و بعد هم مدعی شود که این چارانه داستان و فلسفه ای دارد و مانیفست جدایی برای او بنویسد , اگر شما نام پیشنهادی او را بپذیری به ناچار باید فلسفه اش را نیز بپذیری . برای نمونه با داعایی که دوست عزیزم جناب فولادی در باره نیما و پیروان نیما و کلا شعر معاصر مطرح کرده است و گمان دارد که در شعر تحول بزرگی ایجاد کرده است و هدف نیما و پیروان نیما نیز رسیدن به همین شعر سه سطری بوده است من مشکل دارم . بسیار زیاد هم . این سخنان که شعر سه سطری انقلابی در شعر ماست سخن نپخته و بی بنیادی ست . سخنی که اگر در مقابلش سکوت کنم بی تردید شاعران بزرگ ایران ما را به ریشخند خواهند گرفت . و یا گمان می کنند که ما از کاروان شعر جا مانده ایم و بی خبریم و یا ما را نوجوانانی می پندارند که از سز شور و جوانی چنین سخنانی را مطرح می کنیم و پیش از آنی که غم شعر داشته باشیم در اندیشه من منشی و شهرت خواهی هستیم و چون من هیچ باوری به سخنانی که جناب فولادی در سیولیشه نشر کرده است ندارم , و از سوی دیگر خودم را هنوز شاعری نیمایی و از پیروان نیما می دانم ناچارم که مسیر خود را جدا سازم . به گمان شما آیا این سخن زیبنده ی شعر سه مصرعی ماست ؟

من بخشی از سخنان جناب فولادی را بی کم و کاست نقل می کنم .: ایشان بی هیچ سندی می نویسند " رسیدن به شعر کوتاه، هدف نهایی شعر نیمایی بوده است."

" این کارها با وجود ارجمندی‌اشان، هیچ‌کدام، آنی که باید باشد، نبودند. آنی که از نظر نیما و اخوان و شاملو، باید باشد، سه‌گانی است. سه‌گانی، هسته‌ی مرکزی تمایلات هنری نیما و پیروانش بوده است."

.....
ادامه دارد ....

پیام سیستانی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 01:38 http://psistani.blogfa.com

درود بر جناب عباس نژاد عزیز

گفت و گوی ارجمندی را آغاز کرده اید . راستش پیش تر ها دلبسته ی گفت و گو کردن در باره نام این قالب بودم اما پس از خواندن برخی از نوشته ها و دانستن برخی از باورها دستکم تا پاسخ دادن و روشن نشدن این سخنان به گمانم گفت و گو کردن کارساز و چاره ساز نیست و نمی تواند رهگشا باشد . زیرا همان گونه که در پاسخ نوشته ی دوست عزیزم جلیل مظفری نیز عرض کردم که در اینجا هم نشرش می کنم , چون این سخنان تازه ی جناب فولادی با بنیان های فکری من در باره ی شعر نیمایی و شاعران نیمایی و نیز با باورهای من در باره این قالب شعر سه مصرعی یا سه سطری در تضاد است , بی پرده اگر سخن بگویم در همین دم و لحظه گفت و گو در باره نام شعرهای سه مصرعی در اولویت آخر من است چرا که چگونه می توان در باره چیزی سخن گفت که در تغریفش چنین دچار گسست بزرگی هستیم . شاید ضمن گفتو گو در باره ی باورها و سخنان ایشان در باره نام هم سخنی بمیان آمد ....اما پی گیر سخنان دوستان هستم و در گفت وگو های شما بزرگواران شرکت خواهم کرد ...راستش هنوز از سخنان جناب فولادی گیج و منگ هستم و راز این سخنان را در نمی یابم .

تا روشن شدن این موضوع و پرداختن به نام ] چون همیشه و چون جناب مظفری از شعر سه سطری یا سه مصرعی استفاده می کنم .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

پیام سیستانی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 01:26 http://psistani.blogfa.com

درود بر توکل عزیز

بی گمان در سخنان شما رازی شگفت است . راز بابا شدن و این شاید جان سخن باشد . گویا فرهنگ ما عادت کرده است که برای ادبیات بابا درست کند . انگار بی بابا , ادبیات و شعر دست و پا چلفت و نا توان است . البته پدر داشتن ,شاید گونه ای از فرهنگ مذکر و من منشانه ی سرزمین ما باشد . همان سنت و فرهنگی که هنوز هم در ادبیات ما وجود دارد . سنت مرید و مرید بازی .بگذریم ...

در هرروی اشاره کردن رمزگونه به این سنت دیرپای ما نکته ی مهم و ارزشمندی ست . همان سنتی که نقد ادبی ما را نیز نابود کرده است . درود بر شما عزیز دل.

ارادتمند شما / پیام سیستانی

علی عباس نژاد شنبه 6 تیر 1394 ساعت 10:36

اول این که نام خسروانی ربطی به شخص خسرو پرویز ندارد. خسرو اسم عام است. همان طور که "دیبای خسروانی" هم بوده و هرآنچه نیکوتر بوده پسوند خسروانی به نشانه گزیده بودن و به معنای "شاهانه" داشته است.
دوم این که اگرچه نظر شما محترم است، اما در سرزمینی زندگی می کنیم که نام خانوادگی بسیار کسان هنوز "خسروانی" است. پس استدلال شما در باب موسیقی واژه هم چندان مربوط به نظر نمی رسد.
اگر فرهنگ اسلامی بنا بود حکم باشد، الان تار و کمانچه ها بر سر هنرمندان خرد شده بود و "والشعراء یتبعهم الغاوون"
دلیلی بیاورید که مجاب کننده باشد.
نام های موجود برای شعر سه سطری در حال حاضر سه دسته هستند:
یا ریشه در ادبیات بومی دارند: مثل سه خشتی و آیکه و سکایی
یا ریشه در ادبیات تاریخی دارند: نوخسروانی
یا من درآوردی و جعلی هستند.
یک بعد خاستگاه نام است. بعد دیگر کارآمدی و کفایت، بعد دیگر اقبال عمومی.

توکل شنبه 6 تیر 1394 ساعت 06:53

سلام بر جناب عباس نژاد

به نظر من نام نو خسروانی هیچ گاه رایج نخواهد شد

علتش ثقیل بودن تلفظ این اسمه
دوم اینکه بین فرهنگ زمان ساسانی و فرهنگ امروز یک سد بلندی بنام فرهنگ اسلامی وجود دارد
خود خسرو پرویز هم یک پادشاه بدنام تالایق بود
مثل ناصرالدین شاه

لذا نه ذهنیت مثبتی نسبت به این اسم وجود دارد نه بار معنایی که توضیح بدهد این چیه

البته این نظر شخصی منه.وگرنه اگر به تقدم ارزش بدیم همون نو خسروانی صحیح است اما مشکل می تواند بابا بشود

راثی پور چهارشنبه 3 تیر 1394 ساعت 19:00

ممنون از نوشته جامع و کامل و بی تعصب شما

به مصداق الفضل للمتقدم نمی توان منکر نقش مرحوم اخوان در ابداع و معرفی قالب نوخسروانی شد و امانتداری نیز چنین حکم می کند
همه این سوء تفاهم ها و سوء برداشتها بر می گردد به عدم وجود قانون جامعی که حق انحصار مولفین در مصادر فرهنگی رعایت شود و همگان ملزم به رعایت آن باشند.

سلام و عرض ادب جناب راثی پور عزیز
با تعطیلی یکی دوماه ی بلاگفا دلم برای سیولیشه ی ارجمند تنگ شده بود که امروز جناب سیستانی عزیز لینک آدرس جدید را برایم فرستاد.
باور کنید از دیدن دوباره ی سیولیشه ذوق زده شدم ، با این همه مطلب خوب و خواندنی.
البته شما از قبل اطلاع رسانی کرده بودید اما بنده فکر می کردم که با تعطیل شدن موقتی بلاگفا فعلن سیولیشه عزیز منتشر نمی شود . برای همین بود که تنبلی کرده و مطلب و شعری را برای شما نفرستادم . اما خدارا شکر اینقدر مقاله و شعر خوب هست که بتوانم چندین روز مطالعه کرده و بیاموزم . از این همه زحمتی که برای شعر نیمایی و بخصوص شعر کوتاه و فعلن بگویم " سه سطری " می کشید کمال تشکر را دارم. و یک خسته نباشید جانانه خدمت شما عرض کنم.
به مهر بمانید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد