پروانه ها به پیله ی خود باز می روند
گلهای باغ ِ دل همگی خشک می شوند
وقتی تو نیستی ،
قطب شمال می شود این سرزمین دل
نبض حیات می رود از آب و خاک و گل
وقتی تو نیستی ،
انبوه ابرهای سترون در آسمان
تاریک می کنند جهان را .. زمین ، زمان.
وقتی تو نیستی ،
شوقی برای خنده ی باران نمانده است
از شعر جز دو بیت پریشان نمانده است.
.
.
.
وقتی تو نیستی ،
این بار ... نه ، تو هستی و باران و آفتاب
پایان شعر من شده رنگین کمان ناب..