سال 1366 که شالوده بنای یادبود مقبره الشعراء در حال اتمام بود ، از دفتر آقای سیدمحمد خاتمی که وزیر ارشاد وقت بود ، تماس گرفتند و گفتند که ایشان میخواهد با شما صحبت کند. وقتی ارتباط دادند ، سئوال کرد که آیا استاد شهریار وصیتی در مورد محل دفنشان پس از فوت دارند ؟ گفتم اطلاعی ندارم ، گفتند: نظرشان را جویا شوید که آیا مایل هستند در صورت درگذشت در مقبره الشعراء به خاک سپرده شوند ؟ با توجه به روحیه ای که استاد داشت و جناب فردی بهتر میدانند ، مشکل بود چنین سئوالی کرد. فکری بنظرم رسید و ایشان را با ماشین پیکانم در سر راه یک مراسم بردم به محوطه مقبره الشعراء و کنار بنای مقبره ملاباشی توقف کردم. استاد از شیشه جلو نگاهی به بنای یادبود انداخت و گفت: این چه بنایی هست ؟ گفتم به یادبود خاقانی، همام، قطران و سایر شعرا و عرفای مدفون در این محل ساخته شده است . گفت: پس اینجا قبرستان سرخاب است. گفتم بلی و درمورد بنای یادبود و طبقه زیرزمین آن توضیحاتی دادم که البته با توجه به شرایط جسمانی از ماشین پیاده نشد ولی در نهایت خندید و گفت:
پس برای من هم اینجا تله گذاشته اید > جوابم را گرفته بودم و وقتی ماجرا را به اطلاع آقای خاتمی رساندم ، گفتند : همین عبارت استاد برای محل دفن ایشان کافیست .