سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شیوه‌ی عمومی نقد شعر و بررسی شعر "تو را من چشم در راهم" بر مبنای آن/ مهدی عاطف‌راد

 

شعر را به دو شیوه‌ی کلی می‌شود نقد کرد: شیوه‌ی نقد عمومی- شیوه‌ی نقد تخصصی.

در شیوه‌ی نقد عمومی یک شعر، تمام عنصرهای اصلی آن را در نظر می‌گیریم و با بررسی انتقادی این عنصرها شعر را نقد می‌کنیم.

در شیوه‌ی نقد تخصصی، شعر را از زاویه‌ی دیدی خاص و بر اساس نگرشی تخصصی نقد می‌کنیم.

شیوه‌های اصلی نقد تخصصی شعر عبارتند از:

شیوه‌ی شکل‌مدارانه formalistic approach

شیوه‌ی روان‌شناختی   psychological approach

شیوه‌ی زبان‌شناختی linguistical approach

شیوه‌ی استوره‌شناختی mythological approach

شیوه‌ی پدیدارشناختی phenomenological approach

شیوه‌ی ساختارگرایانه structuralist approach

شیوه‌ی سبک‌شناختی stylistics approach

شیوه‌ی نمایی  exponential approach

شیوه‌ی جامعه‌شناختی sociological approach

شیوه‌ی شیوایی‌شناختی rhetorical approach

شیوه‌ی تکوینی genetic approach

همچنین روشهای دیگر نقد وجود دارد که نگاههای خاصتری دارند، از جمله:

نقد ژانرگرا(نقد انواع)- نقد نوارستویی(مکتب شیکاگو)- نقد فمینیستی- نقد مارکسیستی- نقد پلورالیستی (نقد کثرت‌گرا).

در این بحث به شیوه‌ی عمومی نقد شعر می‌پردازم. در این شیوه ناقد تمام عنصرهای اصلی شعر، شامل معنا- خیال‌- زبان- آهنگ- فرم را بررسی انتقادی می‌کند.

معنای شعر عبارت است از محتوا و درون‌مایه‌ی فکری، حسی و عاطفی شعر، پیام آن، و طرحی که درون‌مایه و حال و هوا و پیام شعر در آن بیان می‌شوند.

در نقد معنای شعر ناقد محتوای شعر را از نظر چگونگی پردازش، ویژگیهای طرح، نو و ابداعی بودن، امیدانگیزی و آرمان‌گرایی، و از نظرهای دیگر بررسی انتقادی می‌کند.

خیال که معادل واژه‌ی ایماژ است مجموعه‌ی امکانات بیان هنری و آرایه‌های معنوی برای تصویرسازی در شعر است و صورتهای اصلی آن را صفت، تشبیه، استعاره، کنایه، ایهام، اغراق و صورتهای دیگری چون شخصیت‌بخشی و حس‌آمیزی تشکیل می‌دهد. این صورتها به شکل تصویرهایی خیال‌انگیز در شعر نموده می‌شوند.

در نقد خیال شعر ناقد به نقد جنبه‌ی تصویری شعر می‌پردازد و آرایه‌های معنوی به کار رفته در شعر و تصویرهای ساخته شده با این آرایه‌ها را بررسی انتقادی می‌کند.

زبان شعر نحوه‌ی بیان معنا و خیال شعر در قالب عبارتها و جمله‌ها است.

در نقد زبان شعر ناقد شعر را از نظر نوع زبان آن (کهنه یا نو بودن، عامیانه یا ادبی بودن و...) و تناسب آن با معنا و خیال، همچنین از نظر درستی و سلامت، رسایی و روانی، آراستگی، پیراستگی، ایجاز، مطبوعی، رنگ‌آمیزی، استواری، تناسب، و ویژگیهای دیگر زبانی بررسی انتقادی می‌کند.

آهنگ شعر ناشی از وزن و قافیه‌ی شعر و کلیه‌ی آرایه‌های لفظی به کار رفته در شعر از جمله هماهنگیها و تجانسهای آوایی است.

در نقد آهنگ شعر ناقد شعر را از نظر وزن و قافیه و آرایه‌های لفظی آن بررسی انتقادی می‌کند.

فرم شعر قالبی‌ست که سایر عنصرهای شعر در آن قرار می‌گیرند. فرم به شعر ساختاری متشکل، مشخص و منسجم می‌دهد.

در نقد فرم شعر ناقد شعر را از نظر فرم و ویژگیهای آن و تناسبش با سایر عنصرهای شعر، به‌ویژه معنای، بررسی انتقادی می‌کند.

حال برای نشان دادن چگونگی بررسی انتقادی یک شعر به شیوه‌ی نقد عمومی، شعر "تو را من چشم در راهم" سروده‌ی نیما یوشیج را بررسی انتقادی می‌کنیم:

 

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم.

تو را من چشم در راهم.

 

شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی‌کاهم.

تو را من چشم در راهم.

 

۱- بررسی انتقادی عنصر معنا در این شعر

درون‌مایه‌ی شعر چشم به راهی و انتظار کشیدن بی‌سرانجام برای کسی است و نیما در این شعر حال و هوای چشم به راهی و حس اندوه ناشی از انتظار کشیدن نافرجام را خلق کرده. اگرچه در شعر کلاسیک و به‌ویژه در غزل فارسی بیتهایی درباره‌ی چشم به راهی داریم، مثلاً حافظ در این باره سروده:

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

یا:

سرم ز دست بشد چشم از انتظار بسوخت

در آرزوی سر و چشم مجلس‌آرایی

ولی شعری که به طور کامل در بیان حس و حال چشم به راهی باشد و اندوه انتظار کشیدن را القا کند، تا پیش از این شعر نیما یوشیج سراغ ندارم، بنابراین شعر "تو را من چشم در راهم" معنایی بدیع دارد و از این نظر نوآورانه است.

نقطه‌ی مثبت دیگر این شعر از نظر معنا، بیان خطابی آن، خطاب به دوم شخص مفرد، است. این نوع بیان خطابی در بین شعرهای نیما یوشیج و در شعر معاصر فارسی تا پیش از او کم‌نظیر است، و همین بیان خطابی به شعر لحنی صمیمانه و عاطفی بخشیده و این لحن بر قدرت اثرگذاری شعر افزوده و آن را گیرا و جذاب کرده است.

 

۲- بررسی انتقادی عنصر خیال در این شعر

شعر "تو را من چشم در راهم" دارای سه تصویر خیال‌انگیز از مکانی کوهستانی در شب است. این سه تصویر در این سطرها توصیف شده‌اند:

که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی

شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

در تصویرهای دوم و سوم چند آرایه‌ی معنوی اجزای صورتهای خیال شعر را فراهم کرده‌اند. این آرایه‌ها عبارتند از: تشبیه دره‌های تاریک به ماران مرده- استعاره‌های "دست نیلوفر" و "پای سرو کوهی"-  آرایه‌ی تناسب " دست و پا".

از این سه تصویر، تنها تصویر سوم در القای حال و هوای شعر نقشی پررنگ دارد و تصویری‌ست در خدمت فضای شعر که به طور نامستقیم و بر پایه‌ی خصلت ایماژی خود حس و حال شعر را به خواننده منتقل می‌کند. این تصویر به خواننده این را القا می‌کند که همانطور که سرو کوهی در بند نیلوفر گرفتار است، ذهن شاعر هم در بند یاد کسی گرفتار است و شاعر شباهنگام چشم به راه او نشسته. ولی دو تصویر دیگر نقشی در القای حس و حال شعر ندارند و صرفاً دو تصویر از فضای شبانه‌ای هستند که شاعر در آنجا انتظار می‌کشد. یکی از آنها تصویری از شاخه‌ی درختی‌ جنگلی است که سایه‌ها در آن رنگ سیاه به خود می‌گیرند، دیگری تصویری‌ست از دره‌هایی که وقتی از بالای کوه به آنها نگاه می‌شود شبیه مارانی مرده به نظر می‌رسند.

تصویرها ایرادهای توصیفی هم دارند. مثلاً تصویر شبی که در آن در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی می‌گیرند، گنگ و غیر قابل حس و از نظر تصویری معیوب است، زیرا در شب سایه‌‌ای در شاخ تلاجن وجود ندارد که بخواهد رنگ سیاهی بگیرد. در تصویر دوم هم "در آن دم" و "بر جا" و "خفتگانند" زیادی است و این اجزای زاید تصویر را مخدوش و غیر محسوس کرده است. کافی بود نیما در توصیف این تصویر بگوید "شباهنگام/ که در آن دره‌ها چون خفته مارانند" یا "شباهنگام/ که در آن دره‌ها چون مرده مارانند." تا تصویری موجز و مشخص و محسوس خلق کرده باشد.

پررنگترین عنصر خیال در این شعر ابهام است، ابهامی که در هویت شخصی که نیما چشم به راهش است، وجود دارد و مشخص نیست که این شخص کیست و چه نسبتی با نیما دارد. مرد است؟ زن است؟ یار است؟ دوست است؟ برادر یا خواهر است؟ رفیق همفکر و همراه است؟ هیچ معلوم نیست. تنها چیزی که مشخص است این است که این شخص دلخستگانی دارد که از دوری‌اش اندوهگینند، و احتمالاً نیما هم یکی از این دلخستگان اندوهگین است. این هم تا حدی روشن است که این شخص دیرزمانی از نیما دور بوده به‌طوری که اصلاً معلوم نیست او را به یاد می‌آورد یا نه، ولی نیما شبها در آن مکان کوهستانی چشم به راه او بوده و هست و بدون اینکه علتش روشن باشد هرگز یاد او در ذهنش کمرنگ نشده و او را فراموش نکرده است.

این ناروشنیها سبب شده که شعر "تو را من چشم در راهم" دارای عنصر قوی ابهام باشد و این عنصر بر سایر عناصر شعر سایه بیفکند. عنصر ابهام در این شعر سبب ایجاد پرسشهایی در ذهن می‌شود، از این دست: این کیست که نیما دیرزمانی چشم به راه اوست؟ چه رابطه‌ای با نیما و چه احساسی نسبت به او دارد؟ چرا دیرزمانی از او دور بوده؟ چرا دلخستگانی دارد؟ آیا نیما هم یکی از این دلخستگان است؟ چرا در این زمان طولانی او را از یاد نبرده؟ چه تعلق خاطری به او دارد؟ آیا امیدی به بازگشت او هست؟ همین ابهام و پرسش‌انگیزی شعر است که آن را خیال‌انگیز کرده و عنصر خیال را بر آن سایه‌افکن ساخته است.

 

۳- بررسی انتقادی عنصر زبان در این شعر

عنصر زبان در این شعر ضعیفترین عنصر است و عیبهای فراوانی دارد. این عیبها سبب شده که زبان شعر در مجموع ناسالم، نارسا، ناروان، نیاراسته و نپیراسته، نامطبوع و نااستوار، و آلوده به انواع ضعفها باشد. این شعر کوتاه- که تنها شش سطر مستقل دارد- بیش از ۱۰ اشکال زبانی دارد که به آن آسیب جدی رسانده‌ و ناشیوایش کرده‌اند. و اینک بعضی از این ایرادها:

در سطر "تو را من چشم در راهم شباهنگام" که بیان سالمش چنین است "شباهنگام من چشم به راه توام"، "چشم در راهم" ناسالم است و درست آن "چشم به راهم" است. "تو را" هم زاید است زیرا مفعول بخشی از مصدر "چشم به راه کسی بودن" است و بنابراین نیاز به نشانه‌ی "را" ندارد. در واقع، در بیان سالم نمی‌گوییم که "من تو را چشم به راهم" بلکه می‌گوییم "من چشم به راه تو‌ام".

در سطر "که می‌گیرند در شاخ تلاجن سایه‌ها رنگ سیاهی"، عبارت "رنگ سیاهی می‌گیرند" ناسالم است و سالم آن "سیاه رنگ می‌شوند" یا "سیاه می‌شوند" است، "در شاخ" هم نارساست و رسای آن "بر شاخه‌های" یا "بر شاخ‌های" است. کل عبارت هم معنای روشنی ندارد و گنگ است، چرا که در شباهنگام همه چیز سیاه است و در جایی- نه بر شاخه‌های تلاجن و نه در هیچ کجای دیگر- سایه‌ای وجود ندارد که بخواهد سیاه رنگ شود، و اصولاً تصور چنین تصویری دور از ذهن و ناواقعی است.

در سطر "وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم" عبارت "راست اندوهی فراهم" ناسالم و نارساست و عبارت سالم و رسای آن چنین است "دچار اندوهند" یا "اندوهگینند". افزون بر این، روشن نیست که سیاه شدن سایه‌ها چه ربطی به اندوهگین شدن دارد و چرا سبب فراهم شدن اندوه می‌شود.

در سطر "شباهنگام، در آن دم که بر جا دره‌ها چون مرده ماران خفتگانند"، "در آن دم" و "بر جا" زاید است، "خفتگانند" هم همینطور، چون "مرده ماران" نخفته‌اند بلکه مرده‌اند.

در سطر "در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام" عبارت "در آن نوبت" زاید است.

در سطر "گرم یادآوری یانه، من از یادت نمی‌کاهم" عبارت "از یادت نمی‌کاهم" ناسالم است و سالم آن "از یادت نمی‌برم" است. (نیما از واژه‌های "فراهم" در "اندوهی فراهم" و "نمی‌کاهم" در "از یادت نمی‌کاهم" تنها برای این استفاده کرده که با واژه‌ی "راهم" در "تو را من چشم در راهم" در سطرهای پس از این دو سطر همقافیه شوند و فرم مورد نظرش پدید آید و بر بار موزیکی شعر افزوده شود.) در همین سطر عبارت "گرم یاد آوری" هم ناسالم است و سالم آن "گر به یادم آوری" است.

 

۴- بررسی انتقادی عنصر آهنگ در این شعر

عنصر آهنگ در این شعر در درجه‌ی نخست توسط وزن و قافیه به‌وجود آمده که موسیقی بیرونی شعر را تشکیل می‌دهند و در درجه‌ی دوم به کمک هماهنگیها و تجانسهای آوایی تولید شده است. وزن شعر را پایه‌ی "ت-‌تن‌-تن-‌تن" ایجاد کرده است. این وزنی‌ست که به‌ویژه هنگامی‌که پایه‌ی آن بیش از سه بار تکرار می‌شود ریتمی آرام و محزون پدید می‌آورد. در این شعر به جز در سطرهای اول و چهارم و هشتم، در سایر سطرها پایه‌ی وزن بین چهار تا شش بار تکرار شده و در نتیجه موزیکی محزون و آرام پدید آورده که با فضای معنایی شعر همخوانی دارد. به همین دلیل باید گفت که گزینش این وزن و ساختن سطرهای بلند از آن توسط نیما هنرمندانه و نشانه‌ی خوش‌ذوقی اوست.

همچنین در چند سطر از قافیه استفاده شده، از جمله قافیه‌های "فراهم" و "راهم" در پایان سطرهای سوم و چهارم، قافیه‌های "نمی‌کاهم" و "راهم" در پایان سطرهای هفتم و هشتم، و قافیه‌های "شباهنگام" و "دام" در پایان سطرهای اول و ششم. استفاده از این قافیه‌ها شعر را آهنگینتر کرده است.

نیما از هماهنگیهای آوایی هم در این شعر ماهرانه استفاده کرده است. از جمله در سطر  پنجم چند بار از هجاهای کشیده استفاده کرده که به "ا" ختم می‌شوند یا در خود شامل این حرفند، از جمله "شبا"، "هنگام" "جا"، "ها"، "ما"،"گا". استفاده از این هجاهای کشیده بر آرامی موسیقی شعر افزوده است. همچنین دو بار استفاده از هجای "را" در سطرهای "تو را من چشم در راهم" و هماهنگیهای آوایی بین واژه‌های "سایه‌ها" و "سیاهی" در سطر دوم به این شعر موسیقی درونی قدرتمندی بخشیده است.

در مجموع شعر از نظر عنصر آهنگ قوی است و موسیقی‌اش از نقاط قوت آن است.

 

۵- بررسی انتقادی عنصر فرم در این شعر

فرم قویترین و هنرمندانه‌ترین عنصر این شعر است. شعر فرمی بسیار منسجم و شکیل و زیبا دارد. این فرم عبارت است از دو بند همشکل چهار سطری که سطر چهارم هر دو بند کوتاه و یکسان است و سطرهای دیگر بندها بلند و متفاوت، و سطرهای سوم هر بند با سطر چهارم همقافیه است. این یکی از فرمهای ابداعی نیما است که آفریده‌ی ذوق و خلاقیت اوست و او در دو شعر دیگر- "داروگ" و "پاسها از شب گذشته‌ست"- درست به همین شکل، و در چند شعر دیگر با تفاوتهایی از این فرم استفاده کرده است. قافیه‌های سطرهای سوم و هفتم درست همان حالت "زنگ مطلب" را دارد که نیما معتقد بود قافیه در شکل عالی خود باید چنین حالتی داشته باشد. این قافیه‌ها انتظارآفرینند و ذهن را برای سطر پایانی بندها "تو را من چشم در راهم" آماده می‌کنند.

در جمع‌بندی نهایی باید بگویم که به نظر من در این شعر عنصرهای معنا و فرم و آهنگ از سایر عنصرها قویترند، عنصر خیال از نظر قدرت موقعیتی متوسط دارد، و عنصر زبان ضعیف و پرایراد است.


 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد