سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

برای رومینای ناکام/ مهدی عاطف‌راد

 

ای دختری که قلب تو پر بود از امید

دردا که داس جهل گلوی تو را برید

داس تعصبات کهن‌سال و دیرپا

داسی نماد کهنه‌ی بی‌رحمی و جفا.

 

ای دختر بهار!

ای نوگلی که باد ستم کرد پرپرت

آن باد نابه‌کار

بادی به جامه‌ی پدری جانی

باد شکوفه‌افکن بیداد

افکند دست او گل خود را به خاک خشم

دستش شکسته باد

قلبش که قلوه‌سنگ سیاهی‌ست

سرسخت و بی‌گذشت

از هم گسسته باد.

کامش همیشه تلخ

نامش همیشه ننگین

آن ناپدر پلید دژ‌آیین.

 

ای دختر بهار!

دریایی از امید درون دل تو بود

سرشار بود قلبت از امواج آرزو

می‌خواستی که دوست بداری

می‌خواستی که دوست بدارندت

و با تو مهربان باشند

می‌خواستی که زندگی‌ات

هم‌راه صلح باشد و آرامش

می‌خواستی که جنگ نباشد

می‌خواستی که با تو نجنگند

می‌خواستی که درک کنندت

می‌خواستی که عشق به آزادی

باشد چراغ راهنمایت

می‌خواستی که عشق به شادی

باشد همیشه توشه‌ی راهت

اما نخواست بخت سیاهت.

 

ای دختر بهار!

اینک تو خفته‌ای

ناکام و نامراد

در گور سرد حسرت و افسوس

در زیر خاک

با آن گلوی چاک چاک

کز آن هنوز خون تو می‌جوشد

خون زلال و گرم جوانمرگی

خون هزارها گل پرپر

و من که سوگوار توام

با قلب دردمند پر از حزن

ماتم‌زده کنار مزارت نشسته‌ام

و با دلی شکسته و مغموم

نجواکنان برای تو می‌خوانم:

 

ای دختری که قلب تو پر بود از آرزو

قلبی که می‌تپید در آن شوق زیستن

اینک میان بستر مرگ آرمیده‌ای

من در کنار گور تو غرق گریستن.



نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد سه‌شنبه 10 تیر 1399 ساعت 08:00 http://www.atefrad.con

سلام، دوست ارجمند. سپاس. خوشوقتم که سروده‌ام را پسندیده‌اید. متأسفانه تعصبات جاهلانه و غیرت‌ورزی سبعانه و سفاکانه، همیشه مایه‌ی پدید آمدن فاجعه‌های دردناک و رنج‌بار بوده و هست، به ویژه در مردانی سخت‌دل و بی‌بهره از شفقت و مرحمت که خودشان را مالک و صاحب اختیار و خدای زن و دختر و خواهر و مادر خود می‌دانند.

راثی پور شنبه 31 خرداد 1399 ساعت 06:14

D R:
برغم حمله ی این شک دین و ایمان سوز
نگاه داشتمت با چه مایه زحمتها
لجاجت من و این شبهه ها به یاد آرد
مسیح و هجمه ی آواری از مشقتها
عیار باور من -آن یگانه گوهر من-
چه خدشه ها که ندید از چنین قرائت ها!
حقیقتیست اسیدی درون شیشه ی خشم
که زنگ خورده کند داسها و غیرتها!

سلام استاد. یکی از زیبا ترین شعرهایتان را خواندم.الحق که باید متاسف شد به پایین بودن سطح فهم و فرهنگ این نسل که در سایه اهمال و کم کاری متولیان فرهنگی و مصادر امر سعی نشد آگاهی و اطلاع رسانی کافی در این زمینه صورت گیرد. کجاست مرجع شجاعی که درد دین داشته باشد و فریاد بر آورد که این خشونت و جنایت فجیع ربطی به غیرت و حمیت دینی ندارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد