سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

لغزش /محمد شریف سعیدی

لغزش

 

شبی که خم شدی و چادرت ز سر لغزید
به روی شانه و از شانه بیشتر لغزید

 

به خنده شانه‌ی احساس را تکان دادی
که چادرت ز سر شانه تا کمر لغزید...

 

گره زدی به کمر دستمال رقصی را
به گردباد تو گلهای خشک و تر لغزید...

 

غزال مست دوید از میانه ی نیزار
کشید موجی و یک جوی نیشکر لغزید...

 

به زیر چانه گرفتی سپیدِ ساعد را
که حلقه حلقه بر آن دست سیم و زر لغزید...

 

هوای مه زده بر شیشه چنگ می انداخت
تو در گشودی وباران ز لای در لغزید

 

دعای نیمه شبی مستجاب شد آن شب
که دست های دعایم بر آن کمر لغزید

 

کنار پنجره‌ی نیمه باز خوابیدیم
وگیسوان تو در باد تا سحر لغزید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد