1
گفتیم : پرنده ! آسمان را خط زد
گفتیم : گرسنه ایم .. نان را خط زد
گفتیم : خدای مهربان ظالم نیست
خندید و خدای مهربان را خط زد
2
تن ! تابلوی داغ درفش است رفیق
دل ! موزۀ صد هزار نقش است رفیق
گفتند : وطن ! تازه به یادم آمد
تنها وطنم دو لنگه کفش است رفیق
3
آلوده ام آه ! شست و شو می خواهم
دستی به سرم بکش ، اتو می خواهم
عید آمده شوق وصلۀ نو دارم
پیراهن پاره ام ، رفو می خواهم
4
اشعارم را خشاب خور خواهم کرد
فریادم را گروه کُر خواهم کرد
تا خوب به گوش کور و کر ها برسد
هر روز نوار غزّه پر خواهم کرد
5
آمار وصال را نجومی کردی
بلخ دل ما بود که رومی کردی
پیش از تو همیشه عشق ، درباری بود
ای شمس ! تو عشق را عمومی کردی
6
مثل شتر جنگ جمل ، برگشته
چون حاجّ زنبور عسل ، برگشته
خودسازی انقلابی اش را داری ؟
مودار به حج رفته ، کچل برگشته
7
جانم به لب آمد از صبوری ، برگرد
بس نیست سفر ؟ چقدر دوری ؟ برگرد
با حال و هوای جمعه مشکل داری ؟
آقا شب چارشنبه سوری برگرد ...!!!
8
تنها زن و شوهریم ، همدم نشدیم
هر چند که محرمیم ، مرهم نشدیم
بیرون اتاق ، کفش هامان جفتند
اندازۀ کفش هایمان هم نشدیم
9
از دست تو ای سادۀ فوق العاده
یونان دلم به هرج و مرج افتاده
جمهوریت کدام افلاطونی
کاینگونه دلم به کودتا تن داده...!؟!؟
10
کوچک بودم ، شما بزرگم کردید
درّنده و لجباز و ستُرگم کردید
لعنت به تمام گوسفندان جهان
با بع بع ابلهانه ، گرگم کردید
11
وا کن گره از زلف که شب می خواهم
ای نخل ، نگاهی که رطب می خواهم
ارشاد مجوز بدهد یا ندهد
کوتاه نمی آیم و لب می خواهم
12
آن مسئله ام که راه حل می خواهد
آن کاسۀ زهرم که عسل می خواهد
دست من و دکمه های پیراهن تو
بازو بگشا دلم بغل می خواهد
13
در سرو ، پی شاخۀ تر می گردد
از نالۀ سرو ، با خبر می گردد
این شاخه که امروز از من می چینی
یک روز آخر ، دسته تبر می گردد