ترا خواهم خورد!
آمد رمضان، نه صاف داریم و نه دُرد
از چهره ما، گرسنگی رنگ ببُرد
در خانه ما، ز خوردنی چیزی نیست
ای روزه! برو، ورنه ترا خواهم خورد!
عبدی شوشتری
سده یازدهم ق.
●
در فیلم جویندگان طلا، ساخته چارلی چاپلین (1925)، وقتی مک سوین و چارلی به کلبه کوهستانی میرسند و چیزی برای خوردن نمییابند، مک سوین از شدت گرسنگی، چارلی را به شکل مرغ میبیند و به او حمله میکند تا بخوردش! این صحنه، یکی از خندهدارترین و دردناکترین صحنههای فیلم است. کسانی که به سودای یافتن طلا و آرزوهای دور و دراز، راهی سرزمینهای دور شدهاند، نانپارهای هم برای خوردن ندارند.
رباعی طنزآمیز عبدی شوشتری، یکی از نمونههای موفق طنز کلامی است. روزهداری و شاید هم روزهخواری شاعر، در عین طنزآمیز بودن، تراژیک هم هست. شاعر گرسنه، روزه را تهدید میکند که دور و بر او پیدایش نشود، وگرنه از شدت گرسنگی به روزه نیز رحم نخواهد کرد.
●
منبع:
عرفات العاشقین، ج 4، ص 2579
●●
کانال "چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4
گلبرگ آسمانی نیلوفر، تاب هوای گرم نمی آرد
با آسمان دور بگو ای دوست، بر هُرم غصّه هاش نمی بارد؟
میخواست یک پرنده ملک باشد، غافل که آسمان شلوغ شهر
لبریز ازدحام تمنّاها، یک پیک پرشکسته نمی خواهد
نایم نمانده است برآرم دست، پای رواق جادوی فیروزه ت
حالا تو خود تکبّر محضیّ و، بی اعتنا به داد و قبول و رد
پیغمبر شکسته ی بی اعجاز، خود را میان غرّش رود انداخت
فرعونیان پی سر او بودند، تن را به بی گدارِ توکل زد
گیرم که باز شعله کشد خونم، در نای ناله هام فرو ریزد
بگذار تا زبانه کشد آواز...، این زخمه زخم آخر من باشد
بازنشر یک #غزل قدیمی
با احترام به #محسن_صلاحی_راد