.
شعر غیراجتماعی نداریم، به دلیل رشد فرد در متن اجتماع و کنش ها و واکنش های ناگزیر.
شعر نشانگر حیات اجتماعی شاعر در یک دوران است به شرطی که بازی ابلهانه ای برای شهرت جویی نباشد.
#جواد_مجابی
بهمن ماه1392
کوی نویسندگان
_________
اگر بلندکردن ایده ی شعر و به نام خود به چاپ رساندن و معروف شدن به همین سادگی ها بود که خیلی ها به جای وزنه بلندکردن و به اصطلاح هالتر زدن، پی بلند کردن ایده ی شعر می رفتند.
گرچه باید به یاد داشت که برای هالتر زدن ، به روشی که حرف وحدیثی به دنبال نیاورد، داشتن ِحال خاص،از واجبات است!!
#جواد_مجابی
در
گفتگویی با محمدعلی سپانلو
م.آزاد ، منوچهر آتشی
_______________
نام کتاب:رؤیا ،حماسه ،اسطوره
نام نویسنده:میر جلال الدین کزازی
نام معرف:فریبا نادری
در این کتاب پس از شناخت ریشه ومعنای اسطوره ،ویژگی های جهان بینی اسطوره ای ،بررسی و وجوه افتراق وتمایز آن از دانش وفلسفه نشان داده می شود.آنگاه پس از بیان چگونگی ارتباط انسان وجهان در اندیشه اسطوره ای وروند آفرینش اسطوره ای ،ارتباط اسطوره با تاریخ ویا جنبه های خود آگاه وناخود آگاه ذهن آدمی تحلیل می شود.
بخشی از کتاب نیز به چگونگی تکوین رؤیا ومفهوم وگونه های آن پرداخته ووجوه مشابهت رؤیا با اسطوره را آشکار می سازد وسر انجام با بررسی ارتباط این دو مقوله با حماسه ،نشان می دهد برای تحلیل وکاوش در شاهنامه ودستیابی به ژرفای این اثر جاوید،کاربرد این دیدگاه ها واتکا به نهاد شناسی ،نماد شناسی وباور شناسی ،ضروری است.
خواننده کتاب انتظار دارد ،شروع کتاب با مبحث رؤیا باشد ولی با بحث در باره اسطوره آغاز می شود وسپس به رؤیا می پردازد.
کولی آوازخوانی که همیشه
آب از سرچشمه برمیدارد
اینک
آمده
تا ناکجای بیشهی اندیشههایم باز
ـ کوزه بر دوشش
چین دامانش چنان رنگینکمان نور
موج در موج از وقار گامها در رقص
میرسد از دور ـ
کوزه را از دوش برمیگیرد و خم میشود
افسوس!
باز باید «از تهی سرشار»
آب را از ناکجای دیگری جوید.
چندمین بار است؟
چندمین روز و شب است آیا؟
چندمین ماه؟
ـ آه ـ
چندمین سال
اینکه بیهوده
چشمهی شعرم چنین تار و گلآلود است ؟
آقا مجیدی:
امر کرد :
" نک درون دستکاره ی جدید من حلول کن ."
و به سازه ی گلین پیش رو اشاره کرد .
روح ،
خودستا و خیره سر ،
امتناع کرد .
بازش امر کرد
باز طفره رفت .
نیز ، پافشاری مقربان پیشگاه
چاپلوس ها
کاسه لیس ها
عقیم ماند .
لاجرم بساط موسقی و شعر
گسترانده شد .
جادوی مغنیان و شاعران افاقه کرد .
روح ، دل به ارتعاش ها سپرد عاقبت .
جبر و اختیار او به هم تنیده شد .
چشم بست و در درون من حلول کرد .
عشق آفریده شد .
تیر ماه نود و شش
#کوروش_آقامجیدی
عشق...: آنی که میهراسیدم
...
"من از آغاز عاشقت هرگز..."
از دهانی که میهراسیدم...