به رومی تو اکنون و ایران تهیست
همه مرز بیارز و بی فرّهیست
مراسم تدفین و پرسهٔ دکتر اسلامی ندوشن را از اینستاگرام دیدم. پیکر استاد فقید را در خاک غربت به امانت گذاشتند تا در وقتی مناسب به ایران برگردد.
خانم دکتر شیرین بیانی گفتند که دکتر اسلامی ندوشن دوست داشت در نیشابور و در جوار خیام به خاک برود. به یاد نوشتههای گرم و گیرای اسلامی دربارهٔ خیام افتادم. جوان بودم و آنها را خواندم. خیام همواره برای من تهمزهای از نوشتههای اسلامی ندوشن داشت و دارد.
خانم دکتر بیانی خبر دادند که مسئولان نیشابور از به خاک سپردهشدن دکتر اسلامی ندوشن در شهر فیروزه و صبح و خیام و عطار استقبال کردهاند. نامهٔ دلگرمکنندهٔ شورای شهر نیشابور هم خوانده شد. امید دارم که این اتفاق نیکو بیفتد.
آقای دکتر محمود فتوحی در سخنان سنجیدهای که در مراسم پرسه بیان کردند، بهدرستی دکتر اسلامی را تجلی یک ایرانی نجیب و نژاده در عصر ما نامیدند؛ آنچه در متون قدیم از آن به بنیالاحرار و آزادگان تعبیر شده است؛ کسانی که «ایران» را دریافتند و عصارهٔ هویت ملی را به نسلهای بعد از خود انتقال دادند.
جای غبن و دریغ است که خاک ایران تهی از جسم پاک این آزادمرد باشد. آزادمردی که در روزگار «تنهایی ایران»، در عصر عسرت ملیت و فردوسی، «ایرانسرای فردوسی» پی افکند و مدام در گوش سنگین زمانه خواند: ایران را از یاد نبریم.
استاد فروزانفر در مقدمهٔ ترجمهٔ رسالهٔ قشیریه نوشته بود که نیشابور را «ابرشهر» و «ایرانشهر» مینامیدند. اسلامی ندوشن نیشابور را بالقوه کانون مقاومت فرهنگی ایران در برابر هجوم تمدن صنعتی میدانست؛ دژ دفاع از اصالت و دیرینگی ایران. شهر ایران. فشردهٔ ایران.
خاک تن اسلامی ندوشن، این فرزند ایران، این دلباختهٔ ایران، این افتخار ایران، این نگهبان ایران، این نگران ایران، باید با خاک نیشابور، خاک ایرانشهر، بیامیزد. که از آن خاک گل بدمد. نه! از آن خاک گندم بروید. که از آن گندم نان بپزند. نانش جان بشود به تن فرزندان ایران تا ایران را از یاد نبرند.
گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است
.
https://t.me/n00re30yah