از جمله تفاوتهای فرهنگی ما ایرانیان با سایر ملل، پیچیدگی زبانی و شاعرانگی کلام است یعنی در پس واژگان زبان فارسی آنچه به زبان می آید با آنچه مقصود گوینده است زمین تا آسمان فاصله .است. کمتر زبانی در دنیا از این فرهنگ استعاری - کنایی بهره میجوید ریشه این تفاوت رفتاری - کلامی در کجاست؟
برای پاسخ به این پرسش باید به تاریخ مراجعه کنیم ایرانیان در طول تاریخ تاجر پیشه و معامله گر بودهاند در طول هزاران سال اینجا محل اتصال شرق و غرب بوده و کشاورزی و صنعت سهم اندکی در اقتصاد داشته است
حتى طبقات اجتماعی در دوران ساسانی مشتمل بر چهار گروه روحانیان ارتشتاران دبیران و پیشه وران بوده است حتی اختراع پول توسط ایرانیان گواه تسهیل مبادلات تجاری است بنابراین اقتضای اقتصاد مبتنی بر مبادله، داشتن مهارت کلامی و قدرت چانه زنی .است در این بین ناگهان حوادثی
نظیر حمله اسکندر اعراب ،مغولان ،ترکها افغانها و.... رخ میدهد و ایرانیان برای هضم این خونخواران ناچارند همان استراتژیهای بازاریابی و مذاکره را به کار گیرند یکی از دلایل اصلی عدم نابودی زبان فارسی در این تهاجمات همین ویژگی خاص زبان فارسی است که رازآلود و مبهم است. هیچ
فرهنگ دیگری نظیر زبان فارسی غنی از شاعر و شعر نیست. ایرانی کلام روزمره اش ،اعتراضش ،هنرش اقتصادش و هر آن چه دارد شعر است. در زبان شاعرانه است که میتوانی نفرتت را پشت تملق پنهان و نثار فلان حاکم خونخوار کنی درست همین نقطه است که تعارف و تفسیر وارد میشود. اگر از یک جنگجوی داعش بپرسید فلان آیه معنایش چیست به صراحت پاسخ میدهد یعنی کافران را بکشید و مالشان را غارت کنید در حالی که سنت ایرانی میگوید دست نگهدار باباجان باید ببینیم کافر یعنی چه؟ قتل چه کسی؟ و چه شرایطی؟ اصلا این آیهشان نزولش این نیست ما که خدا نیستیم اصلا ما که باشیم که کلام خدا را معنا کنیم حتی زمانی که یک هنر نشناس به یک ایرانی میگوید مثلا این شعر حافظ کفرآمیز و اروتیک است میگوید آقا این چه حرفیست؟ مگر نمیدانی منظور از گیسوان یار همان حبل المتین الهی است؟!
ما ایرانیان حتی برای ایجاد تفاهم با افراد زبان نفهم برای ترک مخاصمه می گفتیم عیسی به دین ،خود موسی به دین خود اگر نگاهی به جغرافیای ایران بیاندازید روستاهای سفلا و علیایی را میبینید که برای پرهیز از جنگ و آدم کشی به دو تکه تقسیم شده است. ایرانی برای پرهیز از جنگ کدورت و ایجاد بستری امن برای زندگی به شاعرانگی فارسی آویخته است بدین ترتیب منظور ما آن نیست که می گوئیم