کاش از زندگی جدا میشد
از همین ساعتی که خوابیده
از همین چشمهای ترسیده
بختکی روی سینه چسبیده
عقربی زیر فرش خسبیده
خوره از عاشقانهای دلخور
ساکنان حصار دالاخون
احتمال وقوع درگیری
احتمال کمی شکمسیری
عبرت از دور خود نمیگیری
آخرش شیر منقرض نرود
به رگت بیهوا که میمیری
به سقوط تو گربه میگویند
تحتتأثیر نقشۀ افیون
کنیهات کندههای بیشرر است
کینهات کینههای بیضرر است
گرچه جنست به سختی تبر است
روح بیبندوبار بیپدر است
مادرت خاک بر سر هنر است
جنس کبریتهای بیخطر است
کشوری در کلاف دردسر است
منبر حرف مفت معتبر است
هرچه گفتم به گوش بیاثر است
چاه نفتی که از ته سیگار...
میرسد آتشش به پیرامون
وسط میوههای کال، نرس
که رسیدن به تو نمیآید
نه فقط میشود لبان تو گس
رو به شیرینی است روی مگس
که حواست به پادشاهی نیست
نقرهبین هزار شاهی نیست
نقرهداغی بهجز تباهی نیست
رنگ بالاتر از سیاهی نیست
تو ی این برکه رد ماهی نیست
ماه هم آشنای ماهی نیست
هوسم درد میکند به هوس
حبسیات نفس زده به قفس
که نفس میکشم بدون نفس
متظاهر به ایستادن با
پای رفته به روی یک صابون
سر نخور از جهان من بی تو
سر نخور از نگاه افلاطون
زندگی کن همیشه در اکنون
بکن از سر بهجای عشق و جنون
فکرهای پلید را بیرون
نرود شب به شاخۀ زیتون
که نگیرد شعور پارکینسون
سند تکهپارهای در باغ
باز در دست باد افتاده
زخم بر اعتقاد افتاده
شب به روز فساد افتاده
نان که بابا نداد، افتاده
بر شبی انجماد افتاده
سنخیت با من و تو داشت، نداشت؟!
برگ افتاده بر زمین،
همخون
عنکبوت از سکوت میآید
مرگ از عنکبوت میآید
عشق از تار موت میآید
سیب سرخ از هبوط میآید
زندگی از سقوط میآید
کرم از برگ توت میآید
دارکوب از بلوط میآید
که سرم درد میکند گاهی
مثل رودی اسیر آمازون
من به جان من و تو مرگیدم
چون کلافی به پوچ پیچیدم
ساده جنس طناب پوسیدم
سادهام که تو را نبوسیدم
وقت رفتن به هیچ معتقدم
توی لاک خودم تمرگیدم
که چرا در نمیروم بعد از
تو از این شهر...
شهر بیقانون
#سیدمهدی_نژادهاشمی
#به_وقت_شعر
#هر_هفته_با_توتم
هر هفته اشعارتان را در توتم همرسانی کنید
لینک شعر در سایت
https://totem-mag.com/dp-34-1588-1
@totemmag
.