سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نگاهی به نو خسروانی های علی عباس نژاد/محمد رضا راثی پور

پیشنهاد مرحوم اخوان ثالث در شناساندن و معرفی یکی از قدیمی ترین قالب های شعر پارسی به نام خسروانی و نمونه هائی که در دهه پنجاه ارائه داد هر چند در آن تب و تابها و فضای سنگین سیاست زده چندان مورد توجه قرار نگرفت و در گرد و غبار حوادث طوفانی فراموش شد اما پس ازاقبال و  گرایش قشر کتاب خوان  به کارهای کوتاه و مینی مالیستی تلاش هائی شد تا در به جای استفاده از فرم وارداتی هایکو ، غبار فراموشی از این قالب کهن بزدایند و این ژانر را به عنوان نمونه ای وطنی که ریشه در تاریخ و ادبیات ما دارد معرفی کنند.یکی از این شاعران خوش ذوق و خلاق ، جناب علی عباس نژاد است که تا کنون با ارائه 255 نو خسروانی سعی در مطرح کردن و برکشیده کردن این ژانر جدید دارد.

البته همین تداوم و استمرار کار ده ساله ی شاعر و معرفی و تعریف مبنا و معیار برای کار خود کافی ست ما را متقاعد کند که تلاشهای این شاعر یک طبع آزمائی ذوقی و تفننی نیست و کاری ارجمند و هدفمند است و ارزش آن در درجه اول ناشی از  شعریت و قدرت خلاقه شاعر است نه به تیتر و عنوان یا اتیکتی که قرار است به این شعر سه سطری اطلاق شود.

ضمن ارج نهادن به تلاشهای این شاعر محجوب و صمیمی در این نوشته کوتاه سعی شده است نوخسروانی های ایشان از لحاظ

1.مباحث تئوریک

2. قدرت و تسلط شاعری

3. مبانی زیبائی شناسی

4.مسائل فنی و سلیقه ای

بررسی شود . این نوشته انتقاد یا تعریف صرف نیست. نگاهی ست ذوقی و سلیقه ای و لاجرم مناقشه پذیر نیست.

 

1.مباحث تئوریک

آقای عباس نژاد در معرفی کوتاهی که در موخره کتاب یادگار قمری خون نگاشته سعی کرده است استنباط و برداشت خود را از نو خسروانی چنین توضیح دهد:

 

*  نو خسروانی یک قالب مستقل است بدون محدودیت وزنی

*  هر رباعی و دو بیتی را که یک مصراع ندارد نمی توان نو خسروانی دانست.نمی توانیم دو بیت بنویسیم و مصراع ضعیف را از آن حذف کنیم و در نهایت نام نو خسروانی بر آن بگذاریم.

*    وزن نو خسروانی عروضی و قافیه های اول و سوم باید رعایت شود.

*   بر خلاف شعرهای قالبهای دیگر که فرمولی شبیه 

       کلمات عینی >  تصاویر حسی و ملموس >  اندیشه دارد در نو خسروانی رابطه به این صورت تغییر می یابد:

 

      کلمات عینی > فضای وهم آلود یا  تصاویر انتزاعی

* در نو خسروانی که وهمی کوچک و موزون است اشاره مستقیم به اندیشه نمی شود بلکه اندیشه و تصاویر عینی در هم ادغام می شوند

*  مزیت این ادغام پذیری وسیع تر بودن گستره تاویل پذیری در نو خسروانی است .

* نباید از افعال گذشته و آینده استفده شود و فعل های مضارع و اسنادی مناسب ترند.

* مزیت نو خسروانی قالبی ست که در میانه شعرهای کلاسیک و نیمائی و سپید ایستاده و ظرفیت هرسه آنها را دارا می باشد.

 

هر چند جامع و مانع بودن این تعریفی که جناب عباس نژاد می دهد تا آن حد که در جزئیات مضمون پردازی و استفاده از افعال دقیق می شود بدلیل وسواسی است که در زمینه تشخص و استقلال نو خسروانی دارد

اما فکر می کنم ممکن است تبعاتی هم چون محدودیت و ایجاد تکلف و نیز حالت پیش اندیشی نیز داشته باشد:

 

آهو بره ام رمیده از دیگریان

من چشم نیاز داشتم چشمانت

در پوست میش و گرگ خاکستریان

 

اگر این شعر را فرم مطلوب و دلخواه پیشنهادی شاعر در نظر بگیریم   و بعد پنجاه شعر شبیه آن  و با همین اسلوب بنویسیم قطعا کارهائی ارائه خواهد شد که حالت از پیش اندیشیده و فرمولی دارند و نقش تخیل و عاطفه را که خمیر مایه اصلی شعر است کمرنگ می شود.

هرقدر تعریف و ارائه کار در زمینه فرم مطلوب تر است در زمینه مضمون و محتوا محدود کننده تر است .

آن هم در این زمان که با ظهور غزلسرایان پست مدرن هم قالب ها در هم ادغام شده اند وهم  اینکه کدام قالب باید چه مضمون و محتوائی را منتقل کند دیگر مطرح نیست.

از دید وفاداران به مبانی شعر کلاسیک مرزها بین قالب ها چندان پر رنگ است که حتی دو قالب مشابه رباعی و دوبیتی هرکدام اختصاص به مضمون و محتوای خاصی دارند.

یا غزل فقط مناسب بیان مضامین عاشقانه و عاطفی است.اما با ظهور شاعران بعد از انقلاب و بویژه غزل سرایان پست مدرن دیگر حتی قالب ها نیز در هم ادغام می شوند و می بینیم در یک غزل ناگهان قالب به مثنوی تبدیل می شود .البته این نظر شخصی من است .

2.قدرت و تسلط شاعری

قدرت و تسلط شاعری مقوله ایست نسبی و هر گونه بحث د این زمینه دلیل بر آگراندیسمان ضعف های شاعر یا نان قرض دادن و تعریف از نکات مثبت او نیست.ای بسا ضعیف ترین شعر یک شاعر طراز اول ممکن است بر  قوی ترین شعر یک شاعر متوسط بچربد.لذا قضاوت ما نیز قضاوتی است نسبی و با زمان فرق می کند.

برای اینکه بیشتر از نکات مثبت گفته باشیم نگاهمان را محدود به مجموعه شعر ابر های شهرک سیمانی می کنیم که در این مجموعه کارهای شاعر بسیار پخته تر شده و ایجاز مطلوب به اوج خود رسیده و تسلط شاعر بر لفظ و معنا و عبور از مضایق کلام به نحو محسوسی دیده می شود:

 

زندگی مان تباه ِ بود و نبود

کو " یکی بود " و کو " یکی که نبود"

زندگی بی من و تو می آسود

 

با خواندن این شعر یاد تکه ای از سخنرانی مرحوم علامه محمد تقی جعفری افتادم که ذکر آن بی مناسبت نیست؛آن مرحوم یک بار با لهجه شیرین ترکی خود می گفت: "  ...بعضی ها می گویند صبح که از خواب پا شدم دیدم آفتاب در اومده!  نخیر جانم، آفتاب منتظر نمی شود که شما بیدار بشین تا در بیاید.اون در خواهد اومد بدون اینکه هزارها نه که میلیونه نفر از شما بیدار بشین!

 

اشعار این مجموعه نظر بر جاافتادن این طرز شعر در هن ناخودگاه شاعر شده است .تصنع و تکلف در این شعرها کمتر شده است و آن شتابزدگی و ایجاز تحمیلی و مخل دفتر قبلی کمتر دیده می شود.کلمات و الفاظ با دقت و وسواس دستچین شده اند.

اول نگاهی به تصویرهای بدیع شاعر بیندازیم که کم نیست و در هر شعر کم و بیش وجود دارد:

 

کو توانی که کوبد به صخره

مغرب آفتاب حماسه

 

 

ما به رنگ ننگ، خو گرفتگان

زندگان عصر قهرمان کشی

 

 

پر سیمرغ نطفه ی غولیم

مملو از آرزوی نا شدنی

بسکه در خاطرات می لولیم!

 

 

 

در سرودن شعر کوتاه همیشه دو مسئله هست که شاعر با آن درگیر است.اول اینکه باید چقدر بگوید تا در حد اقناع  اندیشه اش را منتقل کند و دوم اینکه چقدر حذف کند تا دچار تعقید و ضعف تالیف نشود. تا شاعر بیاید و و این دو مسئله را حل کند بهر حال زمان می برد ولی در هر صورت استمرار کار و تداوم طبع آزمائی در شعر های  کوتاه خواه ناخواه آدم را گزیده گو می کند.یعنی بطور اتوماتیک ذهن عادت می کند که چیزی را که می خواهد بگوید در کمترین کلمات بیان کند لذا بتدریج هم نحو بیان طبیعی تر می شود و هم ایجاز مخل جای خود را به ایجاز مطلوب می دهد.لذا برتری مجموعه شعر دوم جناب عباس نژاد بر مجموعه اول از این قاعده تبعیت می کند.

 

3.مبانی زیبائی شناسی

 

علاوه بر اینکه مبانی زیبائی شناسی هر سبک باهم فرق دارد ، مبانی زیبائی شناسی شاعران خود یک سبک نیز باهم فرق دارد و هر شاعر رفتاری مخصوص به خود با کلمات دارد که به اصطلاح طرز خاص و می گویند.سوای این طرزها برخی قواعد و اصول ننوشته هم وجود دارد که در شعر کوتاه رعایت می شود مثلا:

        کوتاه بودن سطرها و عدم استفده از وزنهای بلند

        عدم استفده از حروف مخفف مثل ز و چو و....

        سعی در نادیده ماندن تلاش شاعر برای خلاصه گوئی از طریق رعایت کامل نحو .فرق است میان کسی که می خواهد با دو کلمه دنیائی از معنا را انتقال دهد با کسی که می خواهد به زور ده کلمه را در دو کلمه بگنجاند.خواننده شعر در این صورت این تعمد را احساس خواهد کرد و شعر را نیز اگر تا آخر بخواند از آن التذاذ هنری نمی برد.ترفندهائی هم برای این کار وجود دارد.یکی استفاده از ردیف که شاعر توانسته است خلاصه گوئی خود را پشت ردیف پنهان کند:

 

تند است چنان که نبض گنجشک

باران به زبان ترجمانی

در فهم زبان سبز گنجشک!

 

بر عکس در شعر زیر تلاش شاعر برای خلاصه گوئی به چشم می زند:

 

در خانه ی بختک و سوار خفقان

این معجز دست ساز تاریخی ماست

تا خرخره زیر وام –تا کندن جان!

 

 

به اعتقاد ژاک له کان - روان شناس صاحب سبک-  هر امر ذهنی نشان‌گر جستجویی بی‌پایان فرد در پی خود است زبان و کلماتی که هر فرد به کار می برد گویای ذهنیت و منش و به اصطلاح ابژه ای است که در ضمیر ناخود آگاه  اوست، کلمات پلکانهائی هستند که ذهن را در رسیدن به بام مقصود یاری می دهند.هرچه ولع و حرص فرد بیشتر باشد کلمات حریص تر و شتابزده تر هستند اما اگر بجای شتاب و اضطراب نوعی تسکین و طمانینه باشد کلمات متین و وزین دستچین می شوند.درگیری ذهن با کلمات چنان است که حتی اگر از او بخواهیم از بین چند کلمه مترادف یکی را انتخاب کند کلمه ای را انتخاب می کند که با روحیه و خُلقش متناسب تر باشد.بر این اساس عباس نژاد شاعری نجیب و محجوب است.شاعری که حتی یک  تراژدی اخلاقی و اجتماعی را چنین به تصویر می کشد:

 

تلخ و بی اختیار لبخندش

پاره نانی....نه لذتی دلخواه

شهر و مردان آبرو مندش

 

همین مضمون  را اگر غزل سرایان پست مدرن می خواستند بپردازند به  قاموسی از کلمات وقیح و مستهجن

هم بسنده نمی کردند.

 

 4.نکته های فنی و سلیقه ای

 

در خسروانی 167 و 203 شاعر از اوزان دوری استفاده کرده است:

 

167

بالش از پرنده ها،تخت از درخت ها

ما تفنگ ها بدست دستهایمان به خون

تا شبی به خوابمان یک پرنده ی رها

 

203

مردهای زنجیری دختران خویش خراش

ما جذام تاریخی ما جنون ادواری

می چریم هرچه که هست می چریم هرچه به جاش

 

چون به اظهار خود شاعر خسروانی به قصد شکستن کلیشه تقارن قالب های سنتی ایجاد شده این تقارن وزن های دوری خود نوعی نقض غرض است و عدم رعیت ایجاز.این شعرها درحقیقت شش سطر هستند نه سه سطر.

در نو خسروانی ها که طبق پیشنهاد شاعر باید سطر اول و سوم هم قافیه باشد ، قافیه باید حضور پر رنگ تری داشته باشد تا در این مجال تنگ با زنگ موسیقیائی خود قدرت القائی بیشتری به شعر بدهد.استفاده از قافیه های بی روح و با کمترین حروف مشترک ،شعر را از این عنصر تعیین کننده محروم می کند و لاجرم به نظر کامل نمی آید:

 

گاهی یکی زیاد یکی کم

سیم بلند بین دکل ها

گنجشک های بی یا با هم

 

بر عکس هرچه اشتراک حروف قافیه بیشتر باشد طنین القای مطلب در آن بیشتر است و شعر موفق تر است:

 

از سوی ستاره ای سراغی

مه وار شبی خزیده در شهر

در خانه ی هیچ کس سراغی....

 

تصویر سازی در شعر کوتاه یک مقوله است و مرتبط کردن آن با حس و حالی که شاعر می خواهد القا کند یک مقوله دیگر است.بیشتر عدم توفیق شعر های کوتاه مربوط به مولفه ی دوم است.هر شاعری در این زمینه شگرد خاصی دارد ولی باید این شگرد ها متنوع باشد تا دست شاعر برای خواننده رو نشود و خواننده نتواند پیش خوانی و پیش داوری کند.

جناب عباس نژاد متوجه این نکته ی ظریف هست و سعی کرده اند رفتار چند گانه ای با فراوری تصویر داشته بشد.گاه کارهائی شبیه هایکو ارائه می دهد که از قید بند هرگونه حشو و زوائد رهاست:

 

باران نجوا بار

سوسوی نوری دور

شب های شالیزار

 

 

خواب درختان عریان

آواز گنجشک از ابر

بر شانه های زمستان

 

 

درخشان ترین کارهای جناب عباس نژاد فکر می کنم همین هایکو های منظوم است.اما در شعرهای دیگر سنگینی بار مفاهیمی که شاعر می خواهد بر دوش این قالب کوچک و مینیا توری بگذارد گاه از پوست خسروانی بیرون می زند:

 

ما ملت وام، امت قرض

از خواندن مرغ حق چه حاصل

بوزینه ی بر یراعه در لرز!

 

دریافتها و سلییقه ی من که کارهائی در این قالب کرده ام این است که مظروف مضامین اجتماعی و سیاسی به راحتی در این ظرف شکننده جای نمی گیرد و مجالی برای ایجاد موازنه بین تصویر و معنا وجود ندارد.یا باید یک کار شعاری صرف نوشت که نمی توان نام شعر بر آن گذاشت و یا یک کار تصویری صرف که معنای مورد نظر شاعر از آن بدست نمی آید.

 

جمع بندی

 

اگر دو مجموعه خسروانی یادگار قمری خون و ابرهای شهرک سیمانی را خوانده باشیم با توجه به تفاوت محسوسی که بین این دو کتاب وجود دارد تازه متوجه می شویم که شاعر چه اندازه توانسته است زبان خود را صیقل بدهد و چه اندازه از لحاظ ایجاز و فصاحت و بلاغت کلام تبحر یافته است و این چیز کمی نیست و تنها در اثر ریاضت و صفای باطن بدست می آید. آن هم در این دنیای بی سر و سامان ادبیات که سره و نا سره و خشک و تر با هم می سوزند و چنان کرختی بر اعصاب ها مسلط شده است که حتی چاپ شاهکار ادبی هم توجهی بر نمی انگیزد.

 

این از بد اقبالی شاعران کوشاست که که در این زمانه ی عسرت دیده نمی شوند و به چشم نمی آیند در حالی که براستی حقشان این نیست.در حالی که سوای ارزشهای ادبی این مجموعه ، نفس تلاش شاعر برای احیای یک قالب قدیمی شعر فارسی کار کوچکی نیست.مادام که ریزگردهای جبهه گیری و بغض و عناد فضای ادبیات ما را در گیر کرده است انتظار واکنشی بیش از این نمی رود

نظرات 2 + ارسال نظر
علی عباس نژاد شنبه 13 تیر 1394 ساعت 10:43

شما یک مجموعه غزل می خوانید خسته می شوید؟
جناب توکل! چه فرمایشی است؟

توکل شنبه 13 تیر 1394 ساعت 04:54

سلام

چون خود کتاب را نخواندم نمی توانم نظر بدهم ولی فکر می کنم اگر همه یک مجموعه شعر مربوط به یک قالب باشد ممکن است کمی خسته کننده باشد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد