-بخوان مگر که گلی وا شود در این پائیز
به روی شاخه،همانطور ماند افسرده
پرندهء سر در زیر پر فروبرده
به طعنه پرسیدم:
-مگر که شعلهء آواز سوزناکت را
به روی شانهء ویران بادها بردند؟
سخن چو رفت از باد،
پرنده چون برگ آهسته بر زمین افتاد!
و با وزیدن مرگ
صدای ضجهء هر برگ پنجه زد در من
جناب راثی پور
با درود،
بسیار زیبا بود. ممنون
فریبرز