دو قدم مانده تا بهار ولی
شور و شوقی به انتظارم نیست
چه بهاری؟ چه سبزهای وقتی
یار دلخواه در کنارم نیست
دوقدم مانده تا بهار و هنوز
من به سوگِ خیال و خاطرهام
دست ِکابوس چید و پرپر کرد
گلِ رؤیایِ تُرد و باکره ام
دو قدم مانده تا بهار اما
باغ در ملتقای بیبرگیست
حیف... آیینهی بهار امسال
انعکاس بلا و دق مرگیست
صد بهار آمد و نیامد باز
آن که با خود قرار ما را برد
باز پاییز و باز دم سردی
آمد و برگ و بار ما را برد
صد بهار آمد و به در ماندیم
چشم در راه ِ عشق و آبادی
پر کشید و به مقصدی نرسید
شور ِشادی، همای آزادی.
هنوز فکر میکنم
یک عصرِ پاییزی از بودنت طلبکارم
در آستانهی بهار، سومین سالروزِ مرگ عمو #مجتبی_ابراهیمی را به سوگ مینشینیم