سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

رَنگ شبانه /محمد علی شاکری یکتا





ساعت به وقتِ جشن درختان

ازقطب عشق بازی اسفندهم گذشت

شهر از شنود مخفی دیوارخسته بود

بی سیم این مفتش بدنام

با یک پیام رمزگزارش داد

لب های دوخته 

با خنده های مکرر

گردِهزارحلقه ی آتش

گردهزارشعله ی زردتشت.


سلطان سالخورده ی فرتوت

پوسیده در ردای شب دیرپای خویش 

هرگزگمان نداشت

این" آتش نهفته که در سینه"*ی زمین

در خویش می دمد

فریاد دادخواهی صدها ستاره را

باچشم شهرزاد قصه بیامیزد.


تنها نشسته ام

با کهکشان روشن ادراک برگ ها

با شاخه های مکنده 

با ریشه های سخت و سترگی که قرن هاست

با عشق زنده اند.


درپشت رنگ های شبانه

آواز یک پرنده ی عاشق

آهسته می خزد درون رگ لحظه های من.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 *زین آتش نهفته که در سینه ی من است

خورشید شعله ایست که در آسمان گرفت(حافظ)


نوسروده ای از دفتر چاپ نشده ی"سرگردانی در آینه های شکسته"

محمدعلی شاکری یکتا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد