سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شاید گناه از عینک من باشد / علی رضا طبایی




رنگین کمان نور، تماشایی ست 

اما نه در قبیله ی کوران..! 


این سالگرد چندم خورشید است؟ 


#####


وقتی که از مشایعت روز آمدیم 

تا سفره ی ضیافت میراث خوارگان حریص هزار شعبده را، خادمان ساده دلی باشیم 

تابوت های خود را 

بر دوش های خم شده آوردیم 

با چشم های بسته به تاریکی بر آمده، بیعت کردیم..... 


#####


از احتضار ساعت این خانه، چند قرن گذشته ست. ؟ 


خفاش های خانگی، از کورسوی روزنه های هنوز بسته هراسانند 

شب در تمام سال، پراکنده ست.... 

هرچند کودکان هم می دانند، 

مفهوم نور 

مفهوم انتزاعی بی شکلی ست، 

تجرید نانوشته ی ناممکنی که هر چه بکوشند، 

در حجم هیچ واژه نمی گنجد 

سر می زند، 

مثل نسیم و عطر و هوا، می پراکند 

پابند دستخط کسی نیست..... 


#####

از احتضار ساعت این خانه، چند قرن گذشته ست. ؟ 

#####


شب ها صدای خستگی از پلکان خانه می آید 

و صبح ها، صدای فرورفتن، 

              آوار ریختن، 

                       پوسیدن 


این موریانه های مهاجم، چه اشتهایی دارند.  ! 

اینان چه اشتهای حریصی...


#####


کوچنده ی جوان قبیله! 

حق با تو ست.... 

کوچندگان من، پسرانم.   ! 

حق با شما ست 

شاید گناه از عینک من باشد.!


علیرضا __طبایی

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد جمعه 3 فروردین 1397 ساعت 19:52 http://www.atefrad.com

بی‌شک گناه از عینک ما نیست:

http://atefrad.com/view.php?id=94

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد