سین هفتم
سیب سرخیست،
حسرتا
که مرا
نصیب
از این سفرهی سنت
سروری نیست
شرابی مردافکن در جام هواست،
شگفتا
که مرا
بدین مستی
شوری نیست.
سبوی سبزهپوش
در قاب پنجره
آه
چنان دورم
که گوئی جز نقش بیجانی نیست.
و کلامی مهربان
در نخستین دیدار بامدادی
فغان
که در پس پاسخ و لبخند
دل خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
آری
اما برای آن زمستان ها که گذشت،
نامی نیست
نامی نیست.
#احمد_شاملو