ویران تر از همیشه ویرانش
برپاست همچنان
چشم انتظار بولدوزر پی خجسته ای
بسیار خواجگان
در مهلتی به وسعت جهل بنی بشر
با خشتهای وهم و ملاط خیال خام
نو کردن نمایه ایوان را
همت گماشتند
اما بجز فضاحت
از کشتزار خویش ثمر بر نداشتند
همسایگان ما در و دیوارشان مصون
از نکبتی که دامن ما را گرفته است
در برجهای لحظه به لحظه رفیع تر
مبهوت این شتاب سقوط ما
در گودنای آنچه که کندیم و می کنیم
در کرتشان شکوفه شادی شکفته است
ما -ماندگان غارت و طاعون و زلزله-
بر پایمان به قدمت تاریخ سلسله
تخدیر انتظار
رمز بقای ماست
این مومیایی که تن ما را
کرده ست در برابر هر مرگ پایدار
سلامی سرشار از مهر و ارادت
دریغا که چنین است و افسوس که خود کرده را تدبیر نیست. ما هیچوقت از گذشته درس نگرفتهایم و آموزههای حکیمان را به کار نبردهایم. اگر از داستان بس آموزنده و سرشار از درس و حکمت جمشید و ضحاک در شاهنامهی حکیم فردوسی عبرت گرفته و درس آموخته بودیم با خود نمیکردیم آنچه کردیم، و به گفتهی حکیم قبادیان: گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست...
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز. ممنون از حسن نظر شما