چیک و چیک و چیک و چیک و چیک...
شیر آبِ خانه
باز چکّه می کند
انبری و واشری و ...
هان! درست شد
تمام.
تیک و تیک و تیک و تیک و تیک...
گوهر عزیز عمر را
لایِ چرخ دنده های هرزه اش
تکّه تکّه می کند
روز و شب
مدام.
مانده ام که
هیچ کس چرا
فکرِ ساعتِ خراب و هرزِ خانه نیست؟!
هومن گلهو