«اصل همه عاشقی ز دیدار افتد»
سوانح العشاق/ احمد غزالی
وَ ما اصلها را به هم ریختیم
و در کوچهء فرعی عشق، دل باختیم
و از رنگها دست شُستیم
و بی رنگی آغاز کردیم.
و با واژهها تشنگی را نشاندیم
تو گفتی که: ای جان!
من از خویش رفتم
مَنَت گفتم: ای دوست!
تو از دست رفتی
و با حرفهایی ازین دست، اعجاز کردیم.
نه از مذهب و کیش گفتیم
نه از آرزوهای بیحاصل خویش گفتیم
نه از جیبِ شرع گرانمایه خوردیم
نه در قلّکِ عقل چیزی پس انداز کردیم.
نه لب روی لب بود
نه دستی در آغوش شب بود
فقط عشق بود آنچه ابراز کردیم.
نه گرمای تن را
نه سرمای نایافتن را
تو عاشقتر از من
من عاشقتر از تو
وَ اینگونه اما، دری تازه در عاشقی باز کردیم.
#سیدعلی_میرافضلی
@seyedalimirafzali