[... اینکه میگویم مفاهیم ذاتی نیستند و پیدایشی هستند اصلاً به معنای «باری به هر جهت بودن» نیست. لازم میدانم تا به ایضاح این نکته بپردازم. من بههیچوجه جزو آن دسته کسانی نیستم که بگویم شعر بهاندازهی خوانندگانش تفسیرِ ممکن دارد؛ این سخنان یاوه و مفت است. کسانی مدافع این «کثرتگرایی بیدر-و-پیکر» هستند که به یک فردگرایی افراطی باور دارند و عملکرد زبان در گفتمانها را نادیده میگیرند. فکر میکنند که زبان یکچیزی است که هر فرد زبان و گفتمان و شیوهی خوانش خودش را دارد. من اصلاً به چنین چیزی معتقد نیستم در عین اینکه به ذات و تعاریف ذاتی هم باور ندارم به یک معنا نمیتوانم پذیرای هرج-و-مرج تفسیری باشم هرچند که از این گفته نمیتوان نتیجه گرفت که من یک نظام کنترلی دارم؛ در واقع این گفتمانها هستند که نظام کنترلی دارند. ببینید! ما بهتنهایی و در خلأ به دنیا نمیآییم. مثلاً شما میگویید منتقدان چپگرا. در اینجا یک عدّهای را بر اساس گفتمان که مجموعهای از گزارهها دربارهی جهان و ادبیّات و زنان و طبقهی کارگر است تعریف کرده و بهطور نسبی چیزها را مقولهبندی میکنید. البتّه ممکن است یک فرد چپگرا ویژگیهای لیبرالی هم داشته باشد امّا ما بهطور نسبی او را در یک مقوله قرار میدهیم و اینطور نیست که هر جور دلتان میخواهد بتوانید بنویسید. اصلاً این جمله که هر جور دلم بخواهد بنویسم به چه معناست؟ فرد از همان لحظهای که شروع به نوشتن میکند با هزاران شکل آشکار و ناپیدا به شبکه بینامتنیّت ادبی وصل میشود. از مریخ که نیامدهایم؛ همان شعری که بسیار آوانگارد به نظر میرسد و ممکن است هیچکس آن را نپذیرد باز هم به متنی که شاعری در دو ماه یا دو سال یا صد سال یا هزار سال پیش گفته متّصل است. شما حافظ را در شاملو نمیبینید؟ نه ظاهراً امّا تأثیراتش را میبینید. این بینامتنیّت همیشه آشکار نیست که از طریق ارجاع به وجود میآید بلکه از طریق گزارههایی که دربارهی جهان و پیرامون تولید میکند به وجود میآید. من خواستم موضعم را کاملاً شفاف بگویم و اشاره کنم که سخن من به معنای باری به هر جهت رفتن در ادبیّات نیست که در این صورت سنگ روی سنگ بند نمیشود. مقصود من این است که سنگهایی که رویهم بند شدهاند میتوانند از روی یکدیگر بلغزند و با سنگهای دیگر پیوند بخورند. این با یله رفتن و ول شدن همهی سنگها تفاوت دارد. اینکه فکر کنید سنگها در جهان کاملاً ول هستند یا از آنطرف به این پندارد دچار شویم که کاملاً به هم چفت شدهاند و امکان حرکت ندارند به یکمیزان خطاست. من میگویم سنگها از رویهم سُر میخورند و دائماً در وضعیّت اتّصال با سنگهای دیگری قرار دارند یعنی با شبکهای از رابطه میان سنگها مواجهیم. این بحث با اشاره به همین مثال قابل طرح است و میتوانیم بگوییم که اوّلاً زبان امری اجتماعی است و نه فردی و دوم مناسبات اجتماعی از طریق کنشهای گفتمانی در تولید متون زبانی تحقّق پیدا میکنند و ما همه در وضعیّتهای نسبی با گفتمانهای موجود و پادگفتمانها قرار داریم. بنابراین بهاندازهی تعداد افراد نه امکان تولید ادبیّات وجود دارد و نه خوانش ادبیّات. این محل چالش گفتمانی است. زیرا این گفتمانها هستند که در بعد زمانی و تاریخی خود دائماً در حال تعریفسازی و واسازی تعاریف هستند. در نتیجه وقتی من میآیم و در قبال ادبیّات موضعگیری میکنم دیگر نمیتوانم یک موجود فراگفتمانی باشم. حالا میتوانیم بگوییم که فلانی یک منتقدی است فرضاً با گرایشات چپ. شما در جایی در مورد دموکراسی صدا گفتید در توضیح آن مطلب باید بگویم که کار نقد کنترل و نظارت نیست. کار نقد تولید دیالوگ فعّال است؛ تولید متنی است که در وضعیّت گفتگوی فعّال با متون دیگر قرار دارد. ما نمیتوانیم بگوییم که چرا فلانی چنین داستانی نوشته است که در آن کماکان حاشیهرانی زنان تقویت میشود. نمیگوییم چرا چنین داستانی نوشته شده یا نباید نوشته میشد و حتّی نباید خوانده شود. ما میگوییم این داستان بهصورت پیدا و پنهان محصول یک کنش گفتمانی است و متن منتقد هم در یک تقابل انتقادی با این متن قرار دارد. اتّفاقاً همین تعارض و تقابل میان متون است که پویاییهای فرهنگی را به وجود میآورد...]
«ادبیّات و ماهیّت و پیرامونش»
شمارهی دوّم ماهنامهی فرهنگی و هنری #رخ_نگار
اینستاگرام:
http://instagram.com/sharghulmelal
تارنمای تهیّهی نشریه:
www.Avangard.ir
@Sharghulmelal_Group