سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

هزار و دومین شب/ سعید سلطانی طارمی




افسانه ی ما درازتر از شب 

از کنج دهان شهرزاد آویزان، 

در باد سحر تلوتلو می خورد.

 

صبحی که رسیده بود تا پنجره ها 

یک لحظه درنگ کرد تا تار و زلال 

آن واژه ی ویژه را

که از همه ی هزار و یک شب، یک شب

بی خواب تر و درازتر بود شنید.


آن واژه چه بود شهرزاد زیبا؟

که از دهن تو پر کشید و در را واکرد

تا روز برهنه با تن آینه وار

از شرق رسید

و حافظه ی خلیفه را خامش کرد؟


خاموش نشست شهرزاد زیبا

افسانه ی ماه و مِه دهانش را بست


یک شانه به سر روی بلوطی تنها

 بی پرسش و ناز با نوکش مورس گرفت 

"تق تق تتتق تتق تتق تق تتتق.

ای باد که بود آن که از راه رسید

و رمز تمام قفل ها را بشکست؟"


از شرقِ شمال نازک آرا، پیچان 

باد آمد و تاب خورد و فریاد کشید :

                              هوهوووووی، امیید. 

                              4/ 12/99

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد