سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بدیع الزمان فروزان فر / آفرینش


‍ محمدحسین بُشرویه‌ای شناخته شده به نام بدیع‌الزمان فروزانفر (زادهٔ ۱۴ شهریور ۱۲۷۶ در بُشرویه - درگذشتهٔ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹۹ در تهران)؛ ادیب، نویسنده، مترجم، سراینده و پژوهشگر ادبی ایرانی و مدرس دانشگاه برجسته در زمینه زبان و ادبیات فارسی بود. او یکی از مولوی‌پژوهان بزرگ امروزی بود و در این زمینه آثار ارزشمند  گوناگونی را نگاشت. فروزانفر همچنین سال‌ها استاد کرسی‌دار ادبیات فارسی در دانشگاه تهران و نیز از کارمندان فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود.


محمدحسین بُشرویه‌ای


زادهٔ

۱۴ شهریور ۱۲۷۶ ه‍.خ

بُشرویه

درگذشت

۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ (۷۳سالگی)

تهران

مدفن

باغ طوطی (صحن شاه عبدالعظیم)

ملیت

ایرانی

دیگر نام‌ها

بدیع‌الزمان فروزانفر

عبدالجلیل

پیشه

نویسندهپژوهشگراستاد دانشگاهرئیس دانشگاهکارمند فرهنگستان زبان و ادب فارسی

کارهای برجسته

استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، مولوی پژوهی، چهره برجسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی

عنوان

شیخ عبدالجلیل

ضیاء[۱]

مذهب

اسلام شیعه

والدین

آقا شیخ علی بُشرویه‌ای

نام اصلی و لقب


نام ابتدایی بدیع‌الزمان فروزانفر در دورهٔ جوانی‌اش محمدحسین بشرویه‌ای بود. بعدها خود را جلیل ضیاء بشرویه‌ای، بعدتر جلیل فروزانفر، و عاقبت بدیع‌الزمان فروزانفر نام نهاد. تخلص شعری وی ابتدا ضیا بود و سپس ترجمهٔ همان را، که فروزانفر است، برگزید. او لقبِ «بدیع‌الزمان» را در سال ۱۲۹۸ خورشیدی، به‌سبب سرودن قصیده‌ای در وصف بهار، از احمد قوام (قوام‌السلطنه)، والی خراسان، دریافت کرد.


زندگی 


محمدحسین بشرویه‌ای، معروف به بدیع‌الزمان فروزانفر، فرزند آقا شیخ علی بشرویه‌ای، در سال ۱۲۷۶ خورشیدی در یک خانوادهٔ اهل علم و دانش[۲] در بشرویه، از شهرهای خراسان، به دنیا آمد.[۳] پدر  وی، آقا شیخ علی بشرویه‌ای، از بزرگان منطقهٔ بشرویه و از شعرای دورهٔ مشروطه بود.[۴] مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت و  آنگاه راهی مشهد شد و از محضر استادان ادبِ حوزهٔ خراسان، همچون ادیب نیشابوری و‍ ادیب پیشاوری، بهره برد. حدود سال ۱۳۰۰ خورشیدی به تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسهٔ سپهسالار ادامه داد و چندی حجره‌ای در مسجد سپهسالار داشت. در جوانی در همان مدرسه به تدریس پرداخت و چندی بعد در سال ۱۳۰۵۵ به سِمَت معلمیِ دارالفنون و دارالمعلمین عالی منصوب شد. در سال ۱۳۱۳۳ به معاونت دانشکدهٔ معقول و منقول (الهیاتِ) دانشگاه تهران منصوب شد.



در سال ۱۳۱۴ هیئت ممیزهٔ دانشگاه تهران، مرکب از نصرالله تقوی، علی‌اکبر دهخدا و ولی‌الله نصر، تألیف ارزندهٔ او به نام تحقیق در زندگانی مولانا جلال‌الدین بلخی را ارزیابی و به او گواهی‌نامهٔ  دکتری اعطا کرد. به استناد این گواهی‌نامه، در همان سال، به سِمَت استادیِ دانش‌سرای عالی و دانشکده‌های ادبیات و معقول و منقولِ دانشگاه تهران منصوب شد. در سال ۱۳۲۳، بر اساس رأی شورای استادان، به ریاست دانشکدهٔ معقول و منقول برگزیده شد و تا سال ۱۳۴۶ در این سِمَت باقی بود. از ابتدای تأسیس دورهٔ دکتریِ ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، تدریس در دورهٔ دکتری را به عهده گرفت و برنامهٔ این دوره را پایه‌گذاری کرد. فروزانفر استادِ راهنمای جمعی از دانشجویان مبرّز دورهٔ دکتری در دانشکده‌های ادبیات و الهیات بود که اغلبِ آنان بعدها استادان برجستهٔ ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند؛ از جمله: پرویز ناتل خانلری، ذبیح‌الله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرین‌کوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، قدمعلی سرامی، سید محمد دبیرسیاقی،احمد مهدوی دامغانی محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، محمود نشاط، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر ستوده، منوچهر مرتضوی، مرتضی مولانا، محمود مقتدایی و بسیاری دیگر.


فروزانفر در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد، اما همکاری خود را در تدریس در دورهٔ دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانیِ عمر ادامه داد. در همین زمان، عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی  نیز ریاست کتابخانهٔ سلطنتی را به عهده گرفت. بدیع‌الزمان فروزانفر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ بر اثر سکتهٔ قلبی در ۷۳ سالگی درگذشت.[۵]


او در باغ طوطی (صحن شاه‌عبدالعظیم) به خاک سپرده شد. شفیعی کدکنی دربارهٔ قبر او می‌گوید: «تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (با گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیع‌الزمان فروزانفر، از استادان بزرگ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ  ایران‌زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان به یک حاجی بازاری فروختند. هیچ‌کس این حرف را باور نمی‌کند. من خود نیز باور نمی‌کردم تا ندیدم.»



ای مصدّق ثنا سزاست ترا

زانکه زاین سرزمین بحو ل اله

نفت خواران حیله آورپست

راستی را که مرد مرد تویی

گرچه انگیخت او به حیله سپاه

بخرد در زمانه مشهوری

سخنی مختصر بگویم من

عید نوروز بر تو فرّخ باد

هّمت اندر خور ثناست ترا

دست بیگانه از تو شد کوتاه

رشتۀ چاره شان زتو بگست

زانکه با دیو در نبرد تویی

یک سر مو دلت نگشت از راه

از هوی پاک و از طمع دوری

در دلت نیست جزکه مهر وطن

هر چه پرسی ز بخت پاسخ باد

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد