در چند روز گذشته یکی از برندهای پوشک بزرگسالان در اقدامی به استفاده از تصویر چهرههای ادبی و هنری پرداخته و در انتهای مطالبش تبلیغات شرکت خود را آورده که با اعتراضهایی همراه شده است.
شاید یکی از شگردهای تبلیغاتی استفاده از چهرههای شناختهشده باشد زیرا مخاطب را وسوسه میکند اما استفاده نابجا و بدون رضایت شخص نتیجه معکوس دارد، بخصوص وقتی حس سوءاستفاده از آن چهره به شما دست بدهد.
در چند روز گذشته تصاویری گاه به طنز و گاه همراه با نقد در فضای مجازی دست به دست میشد که یکی از برندهای شناختهشده پوشک بزرگسالان در صفحه خود در اینستاگرام در اقدامی در هایلات استوری خود با عنوان «انگیزشی» به معرفی چهرههایی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، علی نصیریان، آهو خردمند و... پرداخته و در انتها نیز تبلیغ برند خود را آورده بود. این اتفاق که تقریبا با سالروز تولد محمدرضا شفیعی کدکنی (۱۹ مهرماه) همزمان بود با اعتراضهایی از جانب دوستداران و علاقهمندان این شاعر و پژوهشگر پیشکسوت و استاد دانشگاه همراه شد که این اقدام را «وقیحانه و دور از فرهنگ» دانسته و خواهان توضیح رسمی این شرکت شدند.
گرداننده صفحهای به نام محمدرضا شفیعی کدکنی در واکنش به این اتفاق نوشته است: «ما بنا را بر این میگذاریم که شما شرکت محترم تولیدکننده پوشینه بزرگسال قصد داشتید که بگویید در سنین بالا و سالمندی هم میتوان تأثیرگذار بود و چه و چه...
اما عرض میکنیم که این چند روز سلسله تبلیغات شما که در لایههای بعدیاش نشان دادن برند و محصولات شماست، بسیاری از علاقهمندان به استاد شفیعی کدکنی را ناراحت کرده است. ما در کانالهای طنز و زرد، تبلیغات شما را با چند جین طعنه و تمسخر دیدیم که دست به دست شده بود.
میدانیم که شما قصدتان این نبوده است. اگر قصدتان کار فرهنگی است ما میتوانیم چندین اولویت فرهنگی در روستاها و مدرسهها به شما معرفی کنیم که تأثیر مثبت آنها صدها برابر این تبلیغات است. تازه اگر حوزه کاری و برندی شما ارتباطی با این امور داشته باشد. اگر قصدتان مباحث انگیزشی است این روش شما نه تنها مثبت نبوده است بلکه بسیاری از دانشجویان و علاقهمندان را ناراحت کرده و درخواست داشتند واکنشی نشان دهیم که صمیمانه و از سر دغدغه چند سطری برای شما بنویسیم.
منتظر توضیح و جوابیه شما به علاقهمندان فرهنگ و دانشجویان و استادان هستیم و مبنای ما نیت اولیه مثبت شما بوده است.
در کدام کشور برند پوشک و پوشینهسازش استاد بزرگ فرهنگ و ادبیاتش را معرفی میکند؟!»
البته ادمین کانال شفیعی کدکنی هم نوشته است: «بنده شخصاً ایستادهام و کوتاه نخواهم آمد. اگر دیگر در اینجا چیزی نمانده باشد، هنوز حریمِ اهالی فرهنگ ایران و بزرگانش سرباز دارد. باید عذرخواهی کنید، حذف کنید و توضیح بنویسید.
ادمین رسانه شفیعی کدکنی (این رسانه مستقل است و استاد محمدرضا شفیعی کدکنی هیچ نظارتی ندارند.)»
این برند پوشک بزرگسالان هم بعد از پاک کردن هایلات خود، از اهالی فرهنگ عذر خواسته و نوشته است: «در پی دغدغه مهربانانه علاقهمندان به بزرگان و مفاخر این دیار، ضمن عذرخواهی صمیمانه، اعلام میدارد که در ذات محتوای «معرفی مفاخر» به جز احترام به بزرگان که ستونهای فرهنگی و ایجاد سرزندگی در سالمندان و ستونهای خانواده هستند، مفهومی وجود نداشته است.
حذف این فعالیت برای احترام به نظر کاربران و پیشگیری از سوءاستفاده غیرهمدلانه دیگری صورت پذیرفت.
استاد عالیقدر جناب آقای شفیعی کدکنی از بلندترین قلههای ادب این مرز و بوم هستند و خواهند بود، قلهای که احترام و عزتشان بیشک واجب قلبی تک تک ما در ایران، جامعه ادبی و فرهنگی و خانواده ... بوده و خواهد بود.
سایهشان بر سر فرهنگ ایران مستدام...»
@azma_online
#جنجال_تصویر_شفیعی_کدکنی
#آفرینش
کولی نشسته و می بافد
شالی هزار رنگ
با طرح انجماد زمستان ها
و ماه
این ماه پاپتی ِولگرد
لبخند می زند
و دود سیگارش
نقش سحابی سرگردان را
در قهوه خانه ی قدیمی
می گسترد.
جلال ستاری، نویسنده، پژوهشگر، مترجم و اسطورهشناس در سن ۹۰ سالگی درگذشت.
لاله تقیان، همسر جلال ستاری با تایید این خبر به ایسنا گفت که او حوالی ساعت ۵ عصر امروز (شنبه، نهم مردادماه) از دنیا رفته است.
این پژوهشگر و مدرس تئاتر همچنین درباره علت درگذشت جلال ستاری با اشاره به اینکه پیکر او هنوز در خانه است، بیان کرد: من الان نمیتوانم علت فوت را بگویم، چون دکتر گفته که ساعت ۹ میآید تا گواهی فوت را صادر کند. اما جلال هزار تا مشکل داشت از جمله کهولت سن و اینکه یکبار سکته کرده بود. اما من فکر میکنم آنچه را دکتر خودش تشخیص میدهد به عنوان علت فوتش بگوییم.
جلال ستاری سال ۱۳۱۰ رشت متولد شد. او نویسنده، پژوهشگر، مترجم و اسطورهشناس بود که در سوئیس تحصیل کرد و دکترا گرفت. ستاری بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینههای افسانهشناسی، ادبیات نمایشی و نقد فرهنگی در طی بیش از ۶۰ سال تالیف و ترجمه کرد. او همچنین نشان شوالیه هنر و ادب را از دولت فرانسه دریافت کرده بود.
از آثار جلال ستاری میتوان به «جانهای آشنا»، «افسون شهرزاد»، «پژوهشی در اسطوره گیلگمش و افسانه اسکندر»، «آیین و اسطوره در تئاتر»، «نمایش در شرق» و .....اشاره کرد.
جلال ستاری از صاحب نظران حیطه اسطوره شناسی بود و کتاب زبان رمزی اسطوره اش کمک شایانی بهشارحان و منتقدان در گشودن قفل های غموض آثار مشاهیر کرده است
دریا که یادت هست؟
دریا که هر موجش به شعری تازه می مانست
امروز بعد از ظهر
جورِ عجیبی عاشقت بودم
این را کسی جز من نمی دانست.
#سیدعلی_میرافضلی
@seyedalimirafzali
19 سپتامبر، 2021
سیدعلی میرافضلی، شاعر و رباعیپژوه متولد ۱۳۴۸ در رفسنجان است. به بهانه چاپ دوم «کتاب چهارخطی»، اثر پژوهشی از این شاعر و روز شعر و ادب فارسی چند نکته درباره شاعر «خوابِ گنجشکها» را برایتان نقل کردهایم که شاید کمتر درباره آنها شنیده باشید. عنوان مطلب هم برداشتی است از شعر کوتاه این شاعر: «آفتاب/ یاد من میآورد/ که هیچ واژهای در این جهان/ بهتر از سلامهای روشن تو نیست».
نیشابور، آرامگاه خیام، تابستان ۱۳۷۵
۱- خالقِ «ابنمحمود»
میرافضلی در کنار شعر و پژوهشهای ادبی، آثار طنزی هم دارد. اولین نوشتههای او پس از شعر، داستانکهای طنزی است که در دوران دبیرستان مینوشت. استعدادش در طنز را هم معلم انشای دوم دبیرستانش، آقای دُرّکی، کشف کرد. خودش این ماجرا را اینطور روایت میکند: «آقای دُرّکی اولین خواننده طنزهای من و اولین مشوقم برای ادامه طنزنویسی بود. او بود که یک روز دفتر داستانکهای طنزم را دید و تشویقم کرد به طنزنویسی. طنز همیشه مورد توجهام بوده است و اولین نوشتههای روزنامهنگارانهام هم که در نشریه شاهد چاپ شد، معرفی طنزنویسان ایرانی بود. اما چندان جدی طنز را دنبال نمیکردم تا اینکه در سالهای ۸۴-۸۵ وبلاگی با عنوان «ابنمحمود» راه انداختم که در آن آثار طنزی مثل شعر، داستانک و حاشیهنویسی بر اخبار و رویدادها را منتشر میکردم؛ این وبلاگ مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت. وبلاگ تا سال ۱۳۸۸ بهصورت مرتب بهروز میشد. گزیدهای از آثار منتشرشده در این وبلاگ را جمعآوری کردهام که البته هنوز برای چاپش اقدامی نکردهام.»
میرافضلی همچنین در هفتهنامه «بام کویر» کرمان ستون طنزی مینوشت با عنوان «وی افزود» که حاشیهنگاری بر اخبار و وقایع روز بود. بخشی از شعرهای طنز میرافضلی در گزیده اشعار او با عنوان «تمام ناتمامیها» به چاپ رسیده است. رویا صدر، روزنامهنگار و طنزپرداز نیز در کتاب «یک، دو، سه طنز» که گزیده آثاری از طنزنویسان معاصر است، یکی از طنزنوشتههای میرافضلی را نقل کرده است.
با عمادالدین شیخ الحکمایی و محمدرضا ترکی/ کوی دانشگاه تهران، اردیبهشت ۱۳۷۲
۲- خودکشی برای ادبیات!
میرافضلی ادبیات خوانده است؛ هم در دبیرستان و هم در دانشگاه. اما ادبیات خواندنش قصه جالبی دارد. قصه را اینطور تعریف میکند: «از همان نوجوانی به رشته ادبیات علاقه داشتم و مهندس شدن مطلوبم نبود اما چون دبیرستانهای رفسنجان آن زمان رشته ادبیات یا همان فرهنگ و ادب را نداشتند مجبور شدم رشته ریاضی را انتخاب کنم. سال دوم و سوم را ریاضی خواندم تا اینکه یکی از مدارس رفسنجان رشته فرهنگ و ادب را ارائه کرد. پافشاری کردم که میخواهم ادبیات بخوانم. خانواده، معلمان و اطرافیان میگفتند این کار «خودکشی» است چون هم در ریاضی موفق بودم و هم آن زمان معمولا شاگرد زرنگها نمیرفتند رشته فرهنگ و ادب. بهرغم این توصیهها با یک سال عقبگرد رفتم رشته ادبیات و بعد هم با یک رتبه خوب دانشگاه تهران رشته ادبیات قبول شدم و به همه نشان دادم با رشته ادبیات هم میشود موفق شد. اگرچه وقتی رفتم دانشگاه دیگر خیلی سر کلاسها نمیرفتم بلکه بیشتر وقتم را در برنامههای جانبی و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران میگذراندم و بیشتر منابعی را که در دانشگاه قرار بود بخوانیم، قبلتر در دوران دبیرستان به عشق ادبیات خوانده بودم.» لازم است بگوییم یکی از این فعالیتهای دوران دانشجویی روزنامهنگاری بود که جلوتر دربارهاش صحبت خواهیم کرد.
فروردین ۱۳۶۵/ جادۀ رفسنجان به سرچشمه/ با کاروان کمکهای اهدایی مردم رفسنجان به جبههها
«در نوجوانی و سن ۱۶ سالگی این افتخار را داشتم که به جبهه بروم و از سرزمینم دفاع کنم.» این جمله را شاعری میگوید که با اشعار عاشقانهاش او را به یاد میآوریم. میرافضلی البته در غزلهای ایام نوجوانی از دفاع مقدس گفته است. نمونهاش غزلی با نام «کوچه» است که در سال ۱۳۶۶ در دوران دبیرستان گفته بود و همان سال آن را به عنوان شاعر مهمان در کنگره شعر دانشجویی کرمان خواند و چنان سعید بیابانکیِ شاعر که یکی از حاضران در کنگره بود را تحتتاثیر قرار داد که بیابانکی سالها بعد در دیداری با میرافضلی به او گفت که نام میرافضلی را به خاطر غزل کوچه به ذهن سپرده است.
با فریبرز بیات و احمد آخوندی/ مرکز گسترش و آموزش رسانهها، تابستان ۱۳۷۰
۴- شاعرِ روزنامهنگار
میرافضلی سال ۱۳۶۷ در رشته ادبیات دانشگاه تهران قبول شد و از همان ابتدا در جستوجوی کار بود که سر از مطبوعات درآورد. ماجرای پیوستنش به مطبوعات هم از این قرار است که او ازطریق علیاصغر پورمحمدی، مدیرِ رفسنجانی شبکه سوم سیما به علی منتظری، مدیرمسئول و سردبیر وقت مجله شاهد معرفی شد. اول برای کار ویراستاری به مجله شاهد رفت اما کمی بعد دستبهقلم شد و به جمعآوری و نگارش منتخبی از آثار طنزنویسان برای انتشار در مجله شاهد مشغول. تحریریه شاهد در آن سالها ترکیبی بود از چهرههای مشتاق روزنامهنگاری که بعدها به اهالی معروف سرزمینِ قلم تبدیل شدند؛ از فریبرز بیات و احمد آخوندی تا محمد حیدریِ داستاننویس.
این تحریریه اندکی بعد به روزنامه ابرار کوچ کرد و میرافضلی هم با آنها به ابرار رفت. پس از ابرار میرافضلی به همراه همان دوستان مطبوعاتی در سال ۱۳۶۹ در معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشغول شد. در همین ایام بود که معاونت مطبوعاتی وزارت ارشاد و مرکز گسترش آموزش رسانهها به مدیریت هادی خانیکی، تصمیم به انتشار فصلنامه رسانه کرد و میرافضلی هم بهعنوان ویراستار از اولین شماره این فصلنامه به همکاری با آن پرداخت.
در سال ۱۳۷۱ البته میرافضلی با مرکز گسترش آموزش رسانهها و فصلنامه رسانه خداحافظی کرد و به روزنامه نوپای همشهری پیوست که در آن در سرویس هنرهای تجسمی صفحه فرهنگ و هنر و مدتی نیز در صفحه آخر این روزنامه مشغول به کار شد. پس از اتمام تحصیلات سیدعلی جوان به رفسنجان بازگشت و فعالیت مطبوعاتی را با هفتهنامه رفسنجان و پس از آن ماهنامه صنعت مس ادامه داد.
سرچشمه، اسفند ۱۳۷۵، با آقای ناصر موسیپور رئیس روابط عمومی مس سرچشمه
سیدعلی میرافضلی، مدیر اسبق روابطعمومی مجتمع مس سرچشمه است. در ایامی که او مدیریت روابطعمومی را برعهده داشت اتفاقهای چندی در حوزه فرهنگ و ادب شهرستان رفسنجان و کرمان روی داد تا آنجا که این روزها صنعت مس را با شعار «مس، حامی فرهنگ و هنر» میشناسیم. «سرچشمه من را شاعر کرد و تمام کارهایی که در صنعت مس کردم، ادای دینی به سرچشمه بوده است.» این جمله میرافضلی است در توصیف روزهای فعالیتش بهعنوان مدیر روابطعمومی مجتمع مس سرچشمه؛ جایی که نوجوانیاش را در آن گذراند و علاقهاش به ادبیات و شعر مدیون این شهر است. از مهمترین فعالیتهای میرافضلی در این دوران باید به راهاندازی فرهنگسرای مس اشاره کرد که کلاسهایش ابتدا از یک خانه کوچک در سرچشمه شروع شد اما کمکم گسترش پیدا کرد و تا همین چندی پیش و قبل از شیوع ویروس کرونا قلب فعالیتهای فرهنگی و هنری منطقه بود. نشستهای «یک مولف، یک کتاب» که ۳۸ جلسه برگزار شد و در این مدت میزبان بسیاری از نویسندگان و شعرای ملی و استانی بود و کارگاههای عکاسی، نمایشنامهنویسی، داستان، شعر و... از دیگر اتفاقهایی است که در ایام مدیریت میرافضلی در روابطعمومی مجتمع مس سرچشمه افتاد. اما شاید یکی از مهمترین فعالیتهایی که در حوزه فرهنگ و ادب استان کرمان در این ایام روی داده انتشار مجله «جُنگ هنر مس» برای معرفی و انتشار آثار هنرمندان، متفکران، شاعران و نویسندگان کرمانی باشد که البته پس از مدتی از استان کرمان فراتر رفت و با استقبال در سطح ملی روبهرو شد.