محمدتقی بهار (۱۸ آذر ۱۲۶۵[۱]- ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰[۲]) ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمدار معاصر ایرانی بود.
محمدتقی بهار
زاده
۱۸ آذر ۱۲۶۵
۹ دسامبر ۱۸۸۶
مشهد، ایران
محل زندگی
تهران
درگذشته
۱ اردیبهشت ۱۳۳۰
۲۲ آوریل ۱۹۵۱ (۶۴ سال)
تهران، ایران
بیماری سل
آرامگاه
گورستان ظهیرالدوله
لقب
مَلِکالشعرا
تخلص
بهار
پیشه
شاعر، ادیب، تاریخنگار، روزنامهنگار و سیاستمدار
زمینه کاری
شاعر نویسنده و سیاستمدار
ملیت
ایرانی
تحصیلات
تحصیلات قدیم
در زمان حکومت
مظفرالدین شاه قاجار، (محمد علی شاه قاجار) احمدشاه قاجار، رضاشاه پهلوی، محمدرضا شاه پهلوی
بنیانگذار
روزنامهٔ نوبهار، روزنامهٔ تازهبهار، انجمن ادبی دانشکده، مجلهٔ دانشکده
کتابها
سبکشناسی، تاریخ احزاب سیاسی، دیوان اشعار
شاگرد
پرویز ناتل خانلری، احسان یارشاطر، محمد معین، ذبیحالله صفا، عبدالحسین زرینکوب، محمد دبیرسیاقی، پروین اعتصامی
همسر(ها)
سودابه صفدری (۱۳۳۰–۱۲۹۸)
فرزند(ان)
ملک هوشنگ، ماه ملک، ملک دخت، ملک پروانه، ملک مهرداد، ملک چهرزاد
پدر و مادر
میرزا محمدکاظم صبوری
فعالیت سیاسی
بهار در بیستسالگی به صف مشروطهطلبان خراسان پیوست و به «انجمن سعادت» خراسان راه یافت. اولین آثار ادبی-سیاسی او در روزنامه خراسان بدون امضا به چاپ میرسید که مشهورترین آنها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت. آن دو در سال ۱۳۰۳۳، در دوره نخستوزیری رضاخان با همراهی و همکاری هم، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرودند.
بهار در ۱۳۲۸ روزنامه نوبهار را که ناشر افکار حزب دموکرات بود، منتشر کرد و به عضویت کمیته ایالتی این حزب درآمد. این روزنامه پس از چندی به دلیل مخالفت با حضور قوای روسیه در ایران و مخاصمه با سیاست آن دولت، به امر کنسول روس تعطیل شد. او بلافاصله روزنامه تازهبهار را تأسیس کرد. این روزنامه در محرم ۱۳۳۰ به امر وثوقالدوله، وزیر خارجه، تعطیل و بهار نیز دستگیر و به تهران تبعید شد.
شعر
مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز بهشمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواستهاست سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دو تن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد.
برخی را عقیده بر آن است که بعد از جامی، در انسجام کلام و روانی طبع و جامعیت، شاعری همپایه بهار نداشتهایم. بهار تحصیلات خود را به شیوه امروزی فرا نگرفته بود، اما با مطالعه عمیق در آثار گذشتگان به مدد حافظه پربار و سرشار خود، این نقیصه را جبران کرد و در فنون ادبی و تحقیقی به پایهای از جامعیت رسید که بزرگترین محققان زمان به گفتهها و نوشتههای او استناد میکردند. به زبان عربی تا آن حد که بتواند از مسیر تحقیق و تتبع به آسانی بگذرد آشنا بود و با زبانهای فرانسه و انگلیسی تا حدودی آشنایی داشت. دیوانهای شاعران سلف را به دقت خوانده بود و این خود به حضور ذهن او در یافتن و به کاربردن لغات در ترکیبات شعری یاری میرساند. بهار در بدیههگویی و ارتجال، طبعی فراخاندیش و زودیاب داشت و به آسانی از مضایق وزن و تنگنای قافیه بیرون میآمد. پایه و مقام شاعری او در عنفوان جوانی در حدی بود که بعضی از حاسدان سرودههای او را به پدرش یا به بهار شروانی نسبت میدادند. حاسدان او را در معرض آزمایش نیز قرار دادند و لغاتی ناهنجار را بارها در اختیار او قرار دادند تا آنها را در یک بیت یا یک رباعی جای دهد و او در همه موارد خوب از عهده برمیآمد، و اعجاب و تحسین حاضران را برمیانگیخت.
شعردماوند
ای دیو سپید پای در بند! ای گنبد گیتی! ای دماوند!
از سیم به سر یکی کله خود ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی بنهفته به ابر، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران وین مردم نحس دیومانند
با شیر سپهر بسته پیمان با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مشت آن مشت تویی، تو ای دماوند!
تو مشت درشت روزگاری از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین! بر آسمان شو بر ری بنواز ضربتی چند
نی نی، تو نه مشت روزگاری ای کوه! نیم ز گفته خرسند ....
#محمد_تقی_بهار #ملک_الشعرا
#آفرینش