یک ماجرای معروف هست که یادآوریاش به ویراستاران خامدست و مصحّحان نوپای متون، ازجمله خودم، همواره بجاست. آنچه در ادامه آوردهام روایت مرتضی مطهری از آن ماجراست:
«مردی خط خوبی داشت. یک آقایی میخواست او یک نسخه از قرآنی را با خط خوش خودش برایش بنویسد (قدیم که چاپ نبود، استنساخ میکردند)، گفت: ”تو خیلی خط خوبی داری؛ بنویس.“ او هم آمد یک قرآنی برای او نوشت و با کاغذ اعلا و خطکشی عالی و خط خوب تحویل داد.
آن شخص گفت: ”این قرآن بیغلطِ بیغلط است؟“
گفت: ”بلی، ولی دو سه جا بود که من خودم بهنظرم آمد که باید اصلاح شود، دیدم آنجور درست نیست: در یک جا دیدم نوشته ’شَغَلَتْنا أمْوالُنا وَ أهْلُونا‘ [دیدم] در قرآن که غلط نمیتواند وجود داشته باشد، نوشتم ’شَدُرُسنا أمْوالُنا وَ أهْلُونا‘؛ یک جای دیگر دیدم که نوشته است ’وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً‘ من دیدم موسی که خر نداشته، آن عیسی بوده که خر داشته است، آن را ’وَ خَرَّ عیسی صَعِقاً‘ کردم؛ یک جای دیگر هم [...] دیدم نوشته است ’سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ‘؛[...] من خودم اهل ساری هستم، ساری دارالمؤمنین است، نوشتم ’ساریکُمْ دَارَ الْمؤمِنینَ‘!...“»
بهنقل از: آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، ج ۸، تهران، صدرا، چ ۹، ۱۳۸۷، صص ۲۰۹-۲۱۰.
@mohsensalahirad