سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

ویراستاری / محسن صلاحی راد


یک ماجرای معروف هست که یادآوری‌اش به ویراستاران خام‌دست و مصحّحان نوپای متون، ازجمله خودم، همواره بجاست. آنچه در ادامه آورده‌ام روایت مرتضی مطهری از آن ماجراست:


«مردی خط خوبی داشت. یک آقایی می‌خواست او یک نسخه از قرآنی‌ را با خط خوش خودش برایش بنویسد (قدیم که چاپ نبود، استنساخ‌ می‌کردند)، گفت: ”تو خیلی خط خوبی داری؛ بنویس.“ او هم آمد یک قرآنی‌ برای او نوشت و با کاغذ اعلا و خط‌کشی عالی و خط خوب تحویل داد.


آن‌ شخص گفت: ”این قرآن بی‌غلطِ بی‌غلط است؟“


گفت: ”بلی، ولی دو سه جا بود که من خودم به‌نظرم آمد که باید اصلاح شود، دیدم آن‌جور درست نیست: در یک جا دیدم نوشته ’شَغَلَتْنا أمْوالُنا وَ أهْلُونا‘ [دیدم] در قرآن که غلط نمی‌تواند وجود داشته باشد، نوشتم ’شَدُرُسنا أمْوالُنا وَ أهْلُونا‘؛ یک جای‌ دیگر دیدم که نوشته است ’وَ خَرَّ مُوسَی صَعِقاً‘ من دیدم موسی که خر نداشته‌، آن عیسی بوده که خر داشته است، آن را ’وَ خَرَّ عیسی صَعِقاً‘ کردم؛ یک جای‌ دیگر هم [...] دیدم نوشته است ’سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ‘؛[...] من خودم اهل ساری هستم، ساری دارالمؤمنین است، نوشتم‌ ’ساریکُمْ دَارَ الْمؤمِنینَ‘!...“»



به‌نقل از: آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، ج ۸، تهران، صدرا، چ ۹، ۱۳۸۷، صص ۲۰۹-۲۱۰.


@mohsensalahirad

مقدمه ای بر رستم و اسفندیار/ شاهرخ مسکوب/ محمد رضا راثی پور

کتابیست در قطع رقعی و 161 صفحه که بنده چاپ پنجم آن را دارم.ناشرانتشارات سپهر

شاهرخ مسکوب یکی از کسانیست که دیدگاه انتقادی مخصوص به خود و منحصر به فردی در بررسی متون قدیم داشت و سعی می کند از این متون مفاهیم امروزی را استخراج کند .در پیشگفتار جامعی که بر این کتاب نگاشته هدف خود را چنین تشریح می کند:

در این آثار سخن بر سر آن جوهر هاستنگاه به سبب کلیت جهانی و آشکار کردن ژرف ترین درد های آدمی تا به امروز همپای زمانه آمده اند.و از آنجا که این درد تا به امروز بوده اندو در هر دورانی بشر به نحوی آنها را دریافته استاین آثار خصوصیت تغییر پذیری و کمال جویی خود را از دست نداده اند.و در هر دوره ای آدمیان خود را در آنها بازیافته اند.شاید بتوان گفت که این آثار زندگی وابسته ای دارندو چون آیینه هایی بزرگ و چند روبا قابلیت انعکاس صورتهای گوناگون بشری .به سبب همین تحول و ساخت و پرداخت پیاپی از تطاول ایام جان بدر برده اند.

فارسی زبانان در هر دوره ای زمانه و بازیهای آن را به نحوی دریافته اند و رستم و اسفندیارها را به تعبیر و تاویلی در خود یافته اند....

این مقدمه تقریبا صد صفحه ای که قبل از داستان رستم و اسفندیار به نقل از شاهنامه چاپ مسکو آمده کدها و لایه های پنهان این منظومه و هدفهایی را که سراینده منظومه داشت  به خواننده روشن می کند.و البته خودش هم  اعتراف دارد که این تفسیر و تاویل از دیدگاه ایشان است و ممکن است محقق دیگری نظری غیر از این داشته باشد.

محقق فاضل در انتهای مقدمه اش رستم را نماد مردانگی و مقاومت بر سر آرمانهای انسانی اش می داند و ضمن ستایش رفتار او و با مثال آوردن از باب شانزدهم کتاب مقدس چنین نتیجه می گیرد که :مرد آنست که در زندگی و مرگ از پای ننشیند و اگر در زندگی نتوانست در مرگ دست از ستیزه باز ندارد که این موهبتی درد ناک و سزاوار انسانست.زمانه بر ادمی پیروزست اما امکانات انسان بسیارست و  تواند به بهای نفی خود بر آن چیره گردد.تا در مرگ توانا تر از زندگی باشد.

جلاد 5 / اسماعیل امینی

جلاد 5

 در شکنجه‌گاه شب

تازیانه می‌زند

فحش می‌دهد

نعره می‌کشد

می‌رسد به خانه صبح

 خسته‌ای پدر؟ خوش آمدی

لال می‌شود


#اسمعیل_امینی

مجسمه ۱۴ میلیاردی شاعر نشسته / یاسر اسلامی نوکنده




قبلا در جایی نوشتم "شاعر آخرین انسانی‌ست که سقوط میکند" اما آیا این شامل هر شاعری و هر شعری میشود؟ قطعا باید وارد جزئیات شد و دقیقتر به قضیه نگریست برای این منظور من شاعران را به سه دسته تقسیم میکنم: دسته اول شاعرانِ از پا افتاده یا همان به خاک و خون افتاده، دسته دوم شاعرانِ ایستاده و سرانجام دسته سوم شاعرانِ نشسته یا ویترینی.


بارها شده شاعران و نویسندگان و متفکران اهل قلم لب به انتقاد گشودند که چرا فلان فوتبالیست و خواننده و بازیگر و سیاستمدار میلیاردها درآمد دارند اما اهالی قلم حتی یک بیمه و کارت شناسی الکی هم ندارند چه برسد به درآمد، حالا دیگر مشکلاتشان به کنار از سانسور و فشار و تهدید تا مافیای نشر و کمبود مخاطب حتی اصلا عدم وجود مخاطب، اگر هم قصد انتشار کتابی کند باید یک چیزی هم از جیب بپردازد و منت هر کس و ناکسی را بکشد براستی این همه فلاکت برای چه؟ آیا ارزش آن را دارد؟ می‌گویند اگر اهالی قلم نباشند تفکر و فرهنگ و ادب و روح جامعه از بین میرود! این استدلال کاملا اشتباه است در ثانی حالا مگر این فرهنگ و تمدن چه آش دهن‌سوزی‌ هست؟ از بین می‌رود که برود به جهنم، یک عده را عَلَم کنیم عمرشان در نوشتن تباه شود که من و تو دلمان خوش باشد فلانی هست و می‌نویسد و از مردم و فرهنگ و ادبیات و تمدن دفاع میکند؟ خب چه کسی از او دفاع و محافظت میکند؟! پول و قدرت و توجه و امکانات را به دیگران تقدیم میکنیم بعد حمالی فرهنگ و روح جامعه را طلبکارانه به چهار تا قلم شکسته تحمیل میکنیم؟ (طرف در فضای مجازی جرات نمیکند با اسم اصلی خودش پیام دهد بعد یقه بقیه را میگیرد که چرا ساکتی بنویس جامعه در حال نابودی‌ست کاری بکن) اگر به نوشتن کارها حل می‌شد الان هر خرابه‌ کاخی و گلستانی بود!


باری، برگردیم به اول بحث؛ چنانچه شاعری جزو دو دسته اول باشد که روزگارش همه به تباهی‌ست مگر آنکه پرنده سعادت بر دوش‌اش بنشیند و با چنگال او را بلند کند و در گروه سوم فرود بیاورد که هم آب دارد و هم نان اگر زرنگ باشد نام هم دارد شاهد از غیب رسید؛ شنیدم پریروز در پانزدهمین حراجی تهران مجسمه‌ای با نام "شاعر نشسته" اثر پرویز تناولی به قیمت ۱۴ میلیارد و ۶۰۰ میلیون فروخته شد در مملکتی که مردمان و شاعران ایستاده و در خاک افتاده‌اش زیر بار تبعیض‌ و رانت‌ و دزدی‌ها داخلی و تحریم‌های خارجی کمر خم کردند و پی راهی برای تامین نیازهای اولیه روزانه‌اند ناگهان با شاعری نشسته مواجه می‌شوند که میلیاردها می‌ارزد شاعری از جنس مجسمه که فردی به اندازه قیمت پشت جلد صدها هزار کتاب شعر برای آن پول پرداخت نمود پس نتیجه این میشود که شاعران هم میتوانند مثل خیلی‌ها میلیاردها بی‌ارزند منتهی کم‌کاری و ایراد از خودشان است باید بیشتر تلاش و کوشش کنند با ایستادن و در خاک و خون افتادن به جایی نمی‌رسند باید آرام و ساکت و دقیق نشستن را بیاموزند درست مانند شاعر نشسته.


۲۶ دی ۱۴۰۰



پیج یاسر اسلامی نوکنده را در اینستاگرام دنبال کنید :

https://www.instagram.com/yaser.eslami.nokandeh


@yaser_eslami_nokandeh