**
سه روز، پی در پی
قطار نیامد و سوزن بان
صدای عوعوی سگ ها را
شمرد . جاده ی خاکی
برای رد شدن گردبادصحرایی
تا خط صاف افق بازِ باز بود.
قظار نیامد و سوزن بان
کنار ریل نشست
سیگار دیگری گرفت و رها شد
دود از نهاد لحظه ی ابر آلود.
در ایستگاه بعدی
مسافران زیادی به خواب می رفتند
و از ردیف درختان کاج
هنوز چیزی
درمتن دورِ حافظه ها شکل می گرفت.
8 اردیبهشت1401
**https://t.me/mayektashakeri
عالی بود