رویای سبز بهاران مجموعه 52 شعر از جناب عزت الله فولادوند است که در 137 صفحه و تیراژ 2200 نسخه توسط انتشارات پاژنگ در سال 1369 چاپ شده است.
آن بزرگوار را نمی شناختم و فکر می کردم یکی از مترجمین بنام کشور ماست که بعدها متوجه شدم که تشابه اسمی ست.
حقیقتش این کتاب را با پیشنهاد دستفروش فاضلی که جمعه ها در پیاده روی جلوی پارک گلستان بساطی دایمی داشت خریدم.ایشان که مرا با توجه به علاقه ام به کتابهای شعر می شناخت این کتاب را معرفی کرد و البته کتاب مناسبی بود.
غزلهای محکم و استوار و با تصویرهای امروزی و زبان البته ادبی و سخته.
مرا به آمدن عید و نوبهار چه سود
که روزگار جوانی خزان حرمان بود
چو گل به گلشن هستی نماند بلبل را
ز نوبهار چه حاصل ز باغ و سبزه چه سود
دلی نماند که در سینه امتپد از شوق
کنونکخ باد بهاری به باغ چهره نمود
بهترین شعری که از این مجموعه خوانهده ام همین عنوان کتاب یعنی رویای سبز بهاران است:
ای بیشه تا چند عریان
در انتظار بهاران
ترسم بهاری نبینی
از گردش روزگاران
امسال برگ و برت کو
گلهای بارآورت کو
آن شاخ نیلوفرت کو
بشکفته بر شاخساران