غوغا بر سرِ چیست؟
بیرنگان، رنگیان را به بردهگی میخوانند
می گویند:
« ـــ به شهادتِ صریحِ سندی عتیق
نیمروزی در زمانهایِ از یاد رفته
بازماندهگانِ توفانِ بزرگ را
بر عرشهیِ کشتی
به نمایشِ شرمگاهِ پدرِ مشترکِمان
از خنده بیتاب کردهاید.
حالیا عارفانه به کیفرِ خویش تن در دهید!»
غوغا بر سرِ چیست؟
بیکارهگان
هر گروه،کنایتی ظریف را به نیشِ خنجر
گِرد بر گِردِ خویش،
ـــ خطی بر خاک کشیده بودند:
ـــ که اینک قلمروِ مقدسِ ما !
و کنون را بر سرِ یک دیگر تاختهاند ؛
که پیروزمند مقدستر است.
چرا که این بَرسَختَن را میزانی دیگر به دست نیست
هیاهو از اینجاست:
جنگآورانِ خسته،
شمشیر در یک دیگر نهادند تا، ـــ
حق که راست؟
غوغا بر سرِ چیست؟
ظلمت پوشانی از اعماق بر آمدهاند که:
ـــ مجریانِ فرمانِ خدائیم !
شمشیری بیدسته را،
در مرزِ تباهی و انسان در نشاندهاند؛
ـــ و بر سفرهای مشکوک،
جهان را به سادهترین لقمهئی بخش کردهاند:
ـــ « ما و دوزَخیان !».
https://t.me/sedaelirav