چـون سنـگـهـا صـدای مـرا گـوش میکنی
سنـگیّ و نـاشنـیـده فـرامـوش میکـنــی
رگـبـاری و بـهـاری و خـواب دریـچــه را
از ضـربـه های وسـوسـه مغشـوش میکنی
دسـت مـرا کـه سـاقـهی سـبـز نـوازش ست
بـا بـرگـهـای مـرده هم آغـوش میکـنـی
گـمـراه تر ز روح شـرابیّ و دیــده را
در شـعـلـه مینـشـانی و مـدهـوش میکـنـی
ای مـاهی طـلایی مــرداب خـون مــن !
خوش بـاد مـستـیات کـه مـرا نـوش میکنی
تـو ، درّهی بـنـفـش غـروبی ، کـه روز را
بـر سـیـنـه میفـشـاری و خـامـوش میکنی
در "سـایه" ها "فـروغ" تـو بـنـشـست و رنـگ بـاخت
او را بـه سـایــه از چـه سـیـه پـوش میکـنـی ؟!