عشق مرا چگونه فراموش می کنی
این آتش خداست که خاموش می کنی
این سخت گفتنت همه با من برای چیست
چون من در آتشم تو چرا جوش می کنی
بر دشمنان خود نپسندد چنین که تو
با دوستان بی تن و بی توش می کنی
تا غصه های توست در آغوش ذهن من
آیا تو با که دست در آغوش می کنی
در کام من هلاهل درد است گوئیا
هر جام می که با دگری نوش می کنی