می گفت توهمیست آزادی
فرسوده مکن پر تلاشت را
هرجا که خیال می کنی فرقیست
ختم است به میله های ناپیدا
گفتم که همین محال دور از دست
گسترده درون ذهن من بستر
با هیچ بهانه ای نمی میرد
آنسان که شرر به زیر خاکستر
گیرم که توهمست یا اغوا
این کذب به هرچه راست می ارزد
برهم بزند بساط ظلمت را
شمعی که به راه باد می لرزد!
با الهام از شعر جناب استاد شاکری یکتا