طوطی دوباره گفت پسافو ، خدای توست
احکام صائبش همه جا رهنمای توست
آزرده از نمک نشناسی به پوز خند
نشنیده خواستم بگذارم گزافه را
طوطی سه باره گفت
گفتم تویی که گوشت و خونت
مدیون آب و دانه اکرامی منست
بیخود شکر خوری بستایی خرافه را! -
اینبار بانگ طوطی همسایه
تایید کرد مغلطه طوطی مرا
از هر کنار و گوشه ی این کوچه
از هر کنار و گوشه ی این شهر
تقلیدیان کور و کری بانگ می زدند
پسافو خدای توست
آرای صائبش همه جا رهنمای توست
-تقلیدیان که مرجعشان غیر جهل نیست-
گفتم مگر تواتر و تکرار قادرست
گنجشک را بجای قناری
قالب کند به مشتری ساده
گوشم جواب داد
آنسان که واقعیت کذب پسافویی
در ذهن خلق می شود آماده