................«فرامرزاصلانی »قبلا خبر داد ه بودبه سرطان مبتلا. شده است !
اشاره :امروزصبح خبریدی دادم به شما ....دوست عزیزم ....هنرمندو اواز خوان و شاعر سرشناس ..همکارروزنلمه نگارم ...فرامرز حسین زاده معروف به فرامرز اصلانی که ازجمله خوانندگان مجله فرهنگ نو هم بود و این البته برای من افتخاری است ...چشم ازجهان فروبست ...همین هفته قبل بودکه طی رتماسی بامن خبردادکه بیماراست و به سرطان مبتلاشده است ...چه قدرسخت بود باورکردن این حرف ....چه دردناک ....من ناسف خودم را اعلام کردم و .اما اومی گفت :من پایداری می کنم و مبارزه .....با سرطان .... به حرف های خودفرامرز عزیز...خواننده جذاب و دوست داشتنی و محترم موسیقی ایران با ترانه هایی خاطره انگیز...گوش می سپاریم ....امیدم این بود که با صبوری و تحمل و دارو درملن وپزشکان متخصص و شیمی درمانی مناسب...این بلا ازجان و دل هنرمندمحبوب کشورمان دور شود .اما نشد!!!....او در۶۹ سالگی بود و باهمسر دومش مرجان و دودخترش فدرا و رکسانا و دامادو نوه اش درلس آنجلس زندگی می کرد......اصلانی ازادی خواه است وبرای اعنراصات مردم ایران ومرگ دردنلک ندااقاسلطان آهنگی خوانده است ..... با حکومت سخت مخالف .......سردبیرفرهنگ نو
.
.
ولما حرف های استاد اصلانی.....
در تار و پود زندگیام، از لحظهها که چون رشتهایست که اغلب از آغوش مهربانیهایی که مسیرم را آراسته و با دستان همراهان و طرفدارانم با عشق بافته شده، سخن گفتهام. این نخ نرممهری، مرا وادار به ارایه یک “چکیده -دیگری- از زندگیام” میکند. همانند یک مسافر در این راه پیچیده، من نیز سایه لمس سرطان را ملاقات کردهام. بنابراین اعلام میکنم که قصد دارم باقیمانده این سال را به درمان و مراقبت از روحیهام اختصاص دهم. هر طلوع خورشید که چشمان بیداریام را شکوفا میکند، قلبی با استواری و امید، و جانی با اندیشه و انرژی، مقاومت بیشتری برمیانگیزد تا گامی در مسیر بهبودی بردارم. پس عزیزانم، من قول میدهم که آسمانی از سفر خود را به عنوان یک مسافر در این آبهای ناشناخته همراه با شما به اشتراک بگذارم، با وعدهی دوبارهی ملاقات زیر آغوش تابش نور در سپیدهدم در سال ۱۴۰۴.
ارتباط و تماسهایم محدود خواهد بود.
و خود در اندیشه شما، ایران و ترانه و آواز هستم.
فرامرز اصلانی - اسفندماه ۱۴۰۲.
In the woven fabric of my life, where each moment is a thread, I’ve often spoken of the gentle caress of kindness that has graced my journey, each strand tenderly laid by you, my fans. It is this delicate tapestry of gratitude that moves me to share another “Droplet of My Life” with you.
As a traveler on life’s intricate path, I too have now felt the shadow cast by Cancer. Thus, in the soft murmur of life’s fleeting moments, I find myself embracing a time of introspection and healing for the rest of this year.
With each new dawn, my heart vows to swell in courage, my spirit to kindle with resilience, as I tread the path toward healing and wholeness.
To my cherished friends, I commit to sharing fragments of this journey, as I navigate these unexplored waters. It is my promise to emerge in the new light of 2025, ready to bask once more in the glow of the stage, surrounded by your love.
With enduring love and gratitude,
Faramarz Aslani, March 2024