یک مخزن کوچک آب، مطابق تصویر بالا، در نظر بگیرید:
۱. ورودیِ مخزن است که آب در اصل از آنجا به مخزن وارد شده است؛
۲. نوشگاه راست مخزن است؛
۳. نوشگاه چپ مخزن است؛
۴. تکیهگاه خمیدهای است که مخزن مانند الاکلنگی روی آن سوار است.
دو نفر را تصور کنید که تصمیم میگیرند برای رفع تشنگیشان هر کدام لبشان را به یکی از دو نوشگاه چپ و راست بچسبانند و از مخزن آب بنوشند.
مطابق تصویر بالا، فرض کنید یک سر مخزن روبهپایین مانده باشد و سمت دیگر روبهبالا. اگر سمت چپِ مخزن بالا نرود، نفر سمتراستی عملاً در قسمت مربوط به خودش آبی ندارد که بنوشد و تشنه میماند؛ از آن طرف، نفر سمتچپی ممکن است از نوشیدنِ زیادیِ آب خفه شود!
این یک تمثیل برای تجسم رابطۀ دونفره است. رابطۀ دونفره مانند همین مخزن عمل میکند و توجه و احترام در این نوع رابطه به آبی میماند که در مخزن فرضی ماست و قرار است تشنگیِ نفسانیِ هر دو شخص را رفع کند. وقتی این تعادل بههم بخورد، هر دو طرفِ رابطه متضرر میشوند: یکی عطشِ توجه و احترام دارد و دیگری، بسکه از این هر دو برخوردار است، از هر گونه توجه و احترامی که این رابطه به او میبخشد اعلام بینیازی میکند.
معلوم است که دستکم در معادلۀ فرضی ما، برای زنده ماندن هم که شده، هر دو باید لب از این مخزن برگیرند و چشم به مخازن دیگری بدوزند و این در صورتی است که دیگر نتوان مخزن را متعادل کرد، و این یعنی از میان برخاستنِ رابطه.
تکیهگاه (شمارۀ ۴) چه؟ واقعِ امر این است که، عموماً، هر رابطه بر نقطه یا نقطههایی سوار میشود که وجوه تاریک پیشینههای طرفین در آنها به هم قفل میشوند، میپیوندند. در بسیاری از اوقات، تاریکیشان اساس بروز این تکیهگاه است، حتی اساس وجودی و وجد آن.
گفتم و تأکید میکنم که آب درون مخزن استعاره است از داشتههای بهاشتراکگذاشتهمان در رابطه، از احترام و توجهی که در اصل از بیرون از رابطهمان و با احترام گذاشتن و توجه کردن دیگران به ما و رابطهمان تأمین میشود، و البته متناسب است با ظرفیتی که هر رابطه دارد. نکته اینجاست که هیچ احترام و توجهی مطلق و خودبهخود در جایی پدیدار نمیشود؛ منشأ و جهت دارد: از جایی میآید و به جایی میرود، جاری است، مثل آب.
۳ آذر ۱۳۹۶