ای دوست چه اسبها که تازاندی
تا قله کوه ادعا راندی
بنگر که به روی چند مشفق خورد
زنجیر که دور دست چرخاندی
دشمن نه که دوستی پریشان بود
آن را که به شتم و نعره ترساندی
آن را که غمش به هیچ نگرفتی
آن را که دلش به هیچ نستاندی
میمردی اگر سکوت میکردی؟
میمردی اگر رجز نمیخواندی؟
میمردی اگر دو روز دیگر هم
در قید سلام و صلح میماندی
در قید رفاقتی که باغش را
بی هیچ خطا ز ریشه خشکاندی
کاش آن رگ غیرتت نمیجنبید
تا سلسلهای چنین نجنباندی
ای خیره برو که هیچ نپذیرم
اشکی که به غبطه اینک افشاندی
#سمانه_کهرباییان
@sohbateyar