نجوای ناب نیمه شبان انگار
می پیچدم میان شبستان ها
و شبچراغهای پیاپی
خاموش میشوند.
ظلمت سرای سرد و عجیبی است
رنگ سیاه و سرخ
سرخ و کبود و تیرگی باغ منجمد
من خواب نیمروز و گرمی مرداد می بینم
تو نیش می زنی
به گونه ی زنبورهای زرد
بیدار میشوم درخت یخزده را
تقدیس میکنم
حالا بیا
این رنگهای گرم و درخشنده
فریاد صبحگاهی ما بادا
هنگام دل سپردن خورشید
بر پرده ی سپیده ی بی باران .
۲۵دی ماه ۱۴۰۳