می کنی از این شکسته دل عبور؛
نام تو چه بود؟
سنگ یا صبور؟
وسطِ خستگیِ پنجره ها
فوران کردن پوشالیِ حوض
حجم غمگین کمی آبتنی
پاره شد چرتِ حیاط
در دهاندره ی
طولانی عصر
خانه لَم داده
به یک بهت غریب
دست شب
در تن هر خاطره
جاری شده است.
#شهرام_حسینی
@Shahramhosseini
می گفت با مذاکره هر چیز حل شود
آن فلفل مجاور ظرفت عسل شود
گفتم مذاکره به خودی خود مفید نیست
جز آنکه بر تمام مفادش عمل شود
تا دستگاه کاسب تحریم پابجاست
هر کوششی خطاست
باید نخست این دک و پز را پیاده کرد
پیچیده ساده کرد
دشمن درون ماست چو گرگی به لخت میش
چوپان ولی رها نشد از نشئه ی حشیش
از گله هیچ چیز نماند بدین نمط
هر گوسفند می شود اینجا فقط سقط
با چهره ای شبیه به تصویر پیریم
در آستانه در من ایستاده بود
و کفشهای پاره و فرسوده ی مرا
می کرد ریشخند
یعنی نمانده است در آن جای سالمی
تا خار و سنگلاخ بیارد به او گزند!
گفتم که تلخکامی هر اشتباه را
باید زبان من بچشد نه زبان تو
گوشی که جذب دعوت چاووش ها شده
با زور هم نمی شنود داستان تو
آن کوله بار شور و جنونم ولی نشد
در این سراب گمشدگی دستگیر من
عریانی امید در این دشت بی فروغ
تصدیق کرد طعنه ی تصویر پیر من
با این همه دویدن و مقصد نیافتن
تصویری از قلمرو موهوم بافتن
اینک طنین خنده ی دیوانه وار او
پیچیده در سرم چو صدای پتک
وادار می کند که بخندم
بر عزم جاهلانه ی این گونه جستجو !
و یا که آوارم باشد
از آن غرور که ایستاده بر اساسی پوچ