سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

مادرم / محمد ابرغانی

مادرم ، از این سکوت سنگیت بلند شو

باز هم همان که تا خروسخوان صبح 

چشم داشتی که از قمار خانه ، راه کج کند به خانه ات

اینک آمده زیارت مزار تو

تا بریزد اشک در کنار تو


مادرم  که انتظار داشتی

این پسر عصای دست تو شود

                      ولی بلای جان شده

بعد مرگ تو ببین چه مهربان شده


صبح زود می زند ز خواب و راحتش

می زند از استراحتش

تا سلیطه ای که جای تو دل من انتخاب کرد

و تمام زندگی من خراب کرد

خرج دنگ و فنگ و رنگ و روی خود کند

خرج راندووی خود کند


مادر انتقام تو شدید بود

جای یک پناه امن ، دشمنی شریک جان خویش کرده ام

این جهنمی که ساختم برای خود

جمع هرچه هیزمی که داشت من ز پیش کرده ام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد