سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چند شعر کوتاه/مرتضی دلاوری پاریزی

1
با همین زخم‌های همیشه
در همان آسمانی که با بادها رفت
کم پریدیم
         اما
شأن پرواز را حفظ کردیم.

2
خاطرات عزیز باران را
ابرهای عقیم می‌شویند
نفس اژدهاست شرجی شهر.

صندلی را مرگ
نیمکت را عشق می‌فهمد.

دلخواه یا دلگیر
مختار یا مجبور
هجرت همیشه دردناک است.

از این‌همه اما و ای‌کاش
مغرورتر باش!
دیوانگی آداب دارد.

اکثریت یا اقلیت
هر کجا باشی خدا آن‌جاست
عشق را با مذهب اعداد کاری نیست.

دار یا دریا؟
نفت یا باروت؟
سرخ یا قرمز؟
بهترین تصمیم‌ها را عشق می‌گیرد.


تیتر از جناب عین‌القضات است:
ما مرگ شهادت از خدا خواسته‌ایم
وان هم به سه چیز کم‌بها خواسته‌ایم
گر دوست چنین کند که ما خواسته‌ایم
ما آتش و نفت و بوریا خواسته‌ایم

حس عجیب شیرجه در اعماق
شوق غریب غرق شدن در مِه
دیدار دوستان قدیمی.

مرداد هم حریف دل من نمی‌شود
خیسم، معطرم، خنکم، آسمانی‌ام
یخ در بهشت می‌چکد از واژه‌های تو.

مسیر ماه را از قله می‌پرسد
مسیر قله را از ماه
شب از سرگیجه‌های یک پلنگِ خسته سرشار است.

تب سهره‌ها
غم قاصدک‌ها
دل باغبان
نگاه تو پر می‌دهد باغ را.

زمان می‌خرامد
دلم تیک‌تاک قدم‌هات را می‌شمارد.


پ.ن: حافظ شب هجران شد، بوی خوش وصل آمد
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

اگر روبه‌راهم اگر جان‌به‌لب
اگر صبح‌گاهم اگر نیمه‌شب
مرا خواب‌های تو تعبیر کردند.


دل رمیدة ما را به چشم خود مسپار
سیاه‌مست چه داند نگاهبانی چیست!
(صایب)

غمش جام جا مانده بر رَف
قدیمی، قلم‌کار، خوش‌نقش
دلش ظرف یک‌بار مصرف
مزخرف
مزخرف
مزخرف
...

ز اضطراب دل، اهل زمانه بی‌خبرند
بود تپیدن بسمل به پیش طفلان رقص
(بیدل)

در اوج وصل، باز پریشانی
دل‌تنگ می‌شوی و نمی‌دانی:
این وصله‌ها به عشق نمی‌چسبد.


ستم‌کش دل مأیوسم و علاجی نیست
کسی مقابل آیینة شکسته مباد!
(بیدل)

:: شعر کوتاه, نیمایی
+ یا حق | یکشنبه 23 تیر1392| مرتضا دلاوری پاریزی

ابرها دارند می‌آیند
کوچه‌ها یک‌بند می‌خندند
زخم‌هایم نم‌نمک تعبیر خواهد شد.

:

ما به رؤیاهات...
ما به اندوه تو مشکوکیم
خواب بودن نه!
خواب دیدن اتهام توست.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد