سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چند شعر کوتاه نیمایی/ مهدی عاطف‌راد


 

[آن کبوتری]

 

آن کبوتری که بال و پر زنان در اوج آسمان آرزو روانه است

چرخ می‌زند در ارتفاع بس رفیع اشتیاق

رهسپار دوردستهای بی‌کرانه است

بالهایش از سپیده‌دم سپیدتر

پرکشیدنش هزاربار از نسیم نرمتر

آن کبوتر سپیدبال عاشق رهایی همیشگی‌ست

بی‌رهایی او پرنده نیست

بی‌رهایی او، دریغ، زنده نیست.

 

[سرود دل‌نواز تو]

 

رها ز رنج می‌کند مرا نوای دل‌نشین ساز تو
به اوج می‌برد مرا، به دوردست اشتیاق
به شهر شعرهای ناسرودنی
به کوچه‌سار اشکهای نازدودنی
به آشیان رازهای سر به مهر ناگشودنی
پر از سرور می‌کند مرا سرود دل‌نواز تو.

 

[پروانه‌ها]

 

پروانه‌ها ترانه‌ی پروازند
آنان
با رقص بالهای سبک‌بار و نرم خود
افسون رازناک سرودن را
تفسیر می‌کنند.

 

[وقتی تو با منی]

 

وقتی تو با منی
آکنده است قلب من از بی‌کرانگی
خورشید با من است
دریا و آسمان و افقهای دوردست.

 

[یکی از همین روزها]

 

یکی از همین روزها سبز خواهد شد آواز خاکستری‌ام

و بیدار خواهم شد از خواب کابوسناک سیاهی گرداب‌مانند.

 

یکی از همین روزها می‌شوم غرق در روشنایی لبخندت، ای مایه‌ی شادمانی

و در آن نگاه نوازنده‌ات اوج خواهم گرفت

در آفاق بی‌انتهای رفاقت

به سوی بلندای تا بیکران آبی مهربانی.

 

[فکر می‌کنم]

 

به روزهای رفته فکر می‌کنم

به لحظه‌های طی شده

به رازهای فاش ناشده که در دلم نهفته مانده‌اند

به شعرهای ناسروده، قصه‌های ناتمام

به حرفهای عاشقانه‌ای که پشت لب نگفته مانده‌اند.

 

[در قلب من]

 

در قلب من کبوتر مجروحی‌ست

کز کرده گوشه‌ای

شیدای پر گشودن و پرواز

در آسمان آبی آزادی

و بی‌قرار اوج گرفتن

در دوردست شادی.

 

[سرود رفاقت]

 

بخوان سرود رفاقت در این سرای فراقت

سکوت را بشکن

ببند در به روی تیرگی نومیدی

تو با ترانه‌ی عشق

به سوی ساحت امّید رهگشامان باش

نوای روشن جانهای بینوامان باش.

 

[خانه‌ات روشن]

 

از تو در شبهای قلبم بیشماران مشعل احساس تابان است

با تو روحم باغ گلهای شکوفان است

آه، ای سرچشمه‌ی شادی جان من!

خانه‌ات روشن.

 

[شاید شبی]

 

بنگر به دوردست
آن مرغ را ببین که در آفاق آرزو
سرشار شور و لذت اوج است
و در هوای شادی آزادی
سرمست از رهایی جان می‌کشد نفس
شاید شبی گریخته باشد از
بن‌بست یک قفس.

 

[آیا؟]

 

آیا در این شبی که پر است از سکوت سرد

با من کسی سرود رفاقت

سر می‌دهد؟

 

آیا در این دقایق تاریک تشنگی

جان من از ترانه‌ی باران

سرشار می‌شود؟

 

[لحظه‌های عاشقی]

 

در تمام لحظه‌های عاشقی

من به نغمه‌های ساز عشق گوش داده‌ام

همسرای شور و شوق این دل همیشه بی‌قرار بوده‌ام

با صدای او سرود دل‌نشین همدلی سروده‌ام

با نوای او به راه بی‌نهایت رفاقت بدون چشم‌داشت پا نهاده‌ام.

 

[گوش کن]

 

گوش کن، می‌شنوی؟

این صدای تپش قلب من است

که از آهنگ عطش سرشار است

و در آهنگ تمنایش رؤیای رهایی از تاریکیهاست

گوش کن، می‌شنوی؟

 

[وقتی]

 

وقتی به چشمهای تو من می‌کنم نگاه

احساس می‌کنم

خورشید در سیاهی شب غرق تابش است

در دوردستها

انگار از کرانه‌ی شب می‌دمد پگاه.

 

[پروانه‌ی احساس]

 

تو، ای پروانه‌ی احساس

بکش پر در فضای سینه‌ها نرم و سبک‌پرواز

برقص و جانمان را چشمه‌سار شادمانی کن

و قلب عاشقان را غرق در امواج سبز مهربانی کن.

 

[ایثار پروانه]

 

رهروی روزی پرسید از باد:
چه کسی معنی شبگردی یک شب‌پره را می‌فهمد؟
و به مفهوم تکاپوهای مورچه‌ای آگاه است؟
چه کسی می‌داند
که چه ایثار پر از اخلاصی دارد یک پروانه؟

 

[یک خوشه انگور]

 

بیا تا بچینیم از تاک احساس یک خوشه انگور

و از آن شراب محبت بسازیم

نشینیم و با هم بنوشیم از ساغر دوستی می

و سرمست گردیم از حس دل‌بسته بودن

در آفاق پیوند آواز مستانه‌ی مهربانی سرودن.

 

[سیب عشق]

 

عشق سیبی‌ست که تا با دل و جانت، یارا

نزنی گاز آن را

مزه‌اش را نچشی

مست از طعم دل‌آویز و لذیذش نشوی...

 

[با نگاهت]

 

بیا با نگاهت

بیاموز قلب مرا درس امّیدواری

بیامیز در عمق آن عشق را با کرامت

و احساس را با خردمندی و هوشیاری

و دریای جان مرا لب به لب کن از امواج نرم و نوازشگر دوستداری

و آفاق دل را بیارای با اختران دل‌افروز یاری.

 

[من از سکوت خسته‌ام]

 

من از سکوت خسته‌ام

از این فضای بی‌نوای بغض کرده دل‌شکسته‌ام

مرا به ژرفنای قلب خود دهید راه، ای سرودهای دل‌گشا!

و از سر محبت و صفا

اجازه‌ام دهید تا که با شما رفیقهای رهنما

شوم در این مسیر بی‌ستاره‌ی شبانه هم‌نوا

 

[تو آن ستاره‌ی همیشه روشنی]

 

تو آن ستاره‌ی همیشه روشنی که آسمان ذهن ما پر از طلوع خاطرات یادمان تست

نگاه جاودانه‌ات فروغ دل‌فروز شامگاه دیرپای و سخت‌جان دوستان تست

و در صفای هر تبسمی که بر لبان ما نشسته است، بی‌گمان نشان تست

و قلب ما همیشه زنده و تپنده از نوای دل‌نواز قلب مهربان تست

سرای قلب ما همیشه آشیان تست.

 

[چشمان تو]

 

چشمان تو دریای من بودند

چشمان تو تنهایی‌ام را غرق خود کردند

چشمان تو با خود مرا بردند تا آفاق بی‌پایان رؤیاها

چشمان تو بیرون کشیدندم ز کابوس جداییها

چشمان تو همراهی‌ام کردند در طول سفر از قعر شب تا دوردست روشن فردا

چشمان تو معنای من بودند.



نظرات 4 + ارسال نظر
پیام سیستانی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 20:02 http://psistani.blogfa.com

درود بر استاد عاطف راد

گفت و گویی در باره شعر کوتاه آزاد و نیمایی در زیر نوشته ی آسیب شناسی شعر کوتاه ایران آغاز شده است , بنده از شما که بی تردید از صاحبنطران شعر نیمایی هستید حواهش می کنم که در این گفت و گو شرکت نمایید . بی تردید سخنان و باورهای شما برای ما , هم رهگشا خواهد بود و هم کارساز و مهم . از یاد نبریم که سکوت شما و دوستان دیگر در این باره خسارت زا خواهد بود .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

کوروش آقامجیدی یکشنبه 7 تیر 1394 ساعت 05:08

از تو در شبها قلبم بیشماران مشعل احساس تابان است
با تو قلبم باغ گل های شکوفان است
آه ای سرچشمه شادی جان من
خانه ات روشن

دست مریزاد . لذت بردم .

راثی پور جمعه 5 تیر 1394 ساعت 15:11

سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیز
از اینکه شعرهای زیبایتان را زینت بخش این شماره سیولیشه کردید بسیار ممنونم .
امیدوارم از صراحت من نرنجید ولی شعرهای کوتاهتان یک سر و گردن از شعرهای بلندتان بالاترند.
هم زبانش صمیمی و ساده ترست
هم عاطفه و تخیل شاعرانه بیشتری در آن موج می زند

شعری مثل خانه ات روشن
با سطرهای درخشانی که دارد به دیوانها می ارزد.
در شعر بلند همه ما مسحور تعبیر ها و ترکیبهای زاید می شویم .گاه زبان به صراحت می گراید و گاه به توضیح واضحات اما مجال کوتاه شعر کوتاه ما را خواه نا خواه گزیده گو می کند

پیام سیستانی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 12:10 http://psistani.blogfa.com

درود بر جناب عاطف راد

دست مریزاد . شعرهای ارجمندت را خواندم و سرخوش شدم . از این که هنوز در این گستره پرهیاهوی شعر به شعر نیمایی دلبسته اید از بن جان شادمانم. بودن شما غنیمت بزرگی برای ماست .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد