سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

دو شعر از علی حاجی حسینی روغنی (آژنگ) :

شب کرمانشاه

 

 

شب از کرانه ی کرمانشاه
عبور داشت به کندی
و پشت پنجره کاج بلند می­ چسباند
لبان عاشق خود را به شیشه، گاه به گاه.


و ماه می­ غلتید
به روی بستر تنهائیم.
شب بلند تماشایی
بلیغ و ساده به جریان بود
شب طراوت طوفان پاک کرمانشاه
شب تلاطم آبی، شب تلاطم سبز
شب تلاطم ماه.

شب عبور شهاب از کنار پنجره، تند
شب ستاره و نرگس
شب همیشگی انتظار نادلخواه.

شب از کرانه ی کرمانشاه
به ناز و اعزاز
عبور داشت
و روی آینه­ های کمد
دو نقش سادة من بود و عکس تنهایی
و پشت پنجره، کم کم
شبیه پولک ماهی
ترانه یخ می­ بست.

اطاق کوچک من بوی خستگی داشت
و بوی آینه و راه.

 

کرج -1372




ترن


 

ترن که پنجره­هایش بنفش و نارنجی بود
گذشت از وسط عطر پامچالِ بهاری
تونل به ناگاه
درون کشیدش و از دیده دور کردش
صدای بوقش پیچید :
بووووووووووق !

درون راهروش، راهپو
تمام گلدان­ها را
شمیم عطر لطیفی گرفت
تونل اگر چه مشکی، ولی ز عطر لطیفی عمیق پر بود.
و رستوران قطار
چنان­که باید
پر از تران
ه ی خاموش جفت­های نجیب
پر از سکوتِ تماشائی
پر از غرابتِ آغازِ آشنایی­ ها.

ترن که پنجره­هایش بنفش و نارنجی بود
گذشت از تونل و سر به ناز بیرون کرد
به سوی آبی و سرخ و سپید و سبزِ افق
به ذوق بال کشید :
صدای بوقش پیچید :
بووووووووووق!


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد